گنجور

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۵

 

دو قماشند صوف و موئینه

(یکی آرام جان یکی دلبند)

این یکی برزبر عدیم المثل

وان یکی بهر زیر بی مانند

فی المثل در میان این دو قماش

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۶

 

فارغی ای جیب اطلس کز برت کیف عبیر

ناکه انگیز دغباری چون زمیدان گرد کرد

ار خشم رخت زنان میبرد در تالان مغل

و ز سر غیرت نظر در بقچه اش میکرد کرد

هر توانگر کوشکم بگزید بر سنجاب دی

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۷

 

چنین که دختر فکرم جهیز معنی یافت

سزد که حجله رخت از برای او باشد

همه ز جامه رنگین وعظ میگویم

( که هر کجا که عروسیست رنک و بو باشد)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۸

 

در مزاد رخت دلالان منادی میرنند

بشنوید ای تاجران صوف و دیبا بشنوید

پیشوازی نرمدست از بقچه غایب شده

تا نپوشانید این حق و بباطل مگروید

آسیتنی پهن و برهاتنک و دامانی فراخ

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۹

 

گذشت موسم سرما و پوستین و نمد

فکندم از خود و در بر دگر کتان آمد

چو دید وصل کتان عضو گفت مشتاقم

(عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۰

 

گتاب البسه یکجا بنظم البسه ام

یکی خرید ولی قیمتم هنوز نداد

ملازمیش بمن گفت از پی اینوجه

(بهرزه گیوه مدرکان بخورد و بر دو نهاد)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

کتانی دگر پوش هر سال نو

(زنی نوکن ایدوست هر نو بهار)

بیفکن زخود مخفی کهنه را

(که تقویم پاری نیاید بکار)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

زیاری طمع داشتم ارمکی

بسوغات خاصی رسید از سفر

بدان دامن همت افشاندم

که تشریف اونامدم در نظر

پس از چند که جامه هدیه ام

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۳

 

در جهان هر خلعتی زیبنده شخصی را بود

پوستینی کی برازد آسیائی راز آس

(وصله اصلاح بردق دقیق من مدوز)

(خوش نباشد جامه نیمی اطلس ونیمی پلاس)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

تو صوف و پوستین داری زمستان

چه غم داری زعریان بلاکش

(یکی را جامه سرما تنورست)

( تو دست از دور میداری بر آتش)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۵

 

گرچه سلطانست در جمع رخوت

جامه قلبست چون شد دامنش

این معما هر که چون بند قبا

میگشاید میدهم پیراهنش

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۶

 

به فکر اطعمه و البسه من و بسحاق

(به نان خشک قناعت کنیم و جامهٔ دلق)

نبرده فضلهٔ معنی ز کیس و کاسهٔ کس

(که بار منت خود به که بار منت خلق)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

با چکمه حنین تواضع نموده گفت

(دوریم گر به تن ز حضورت مقصریم)

دستار نیز گفت که از طاقیه جدا

( هرگه که می‌شویم پراکنده‌خاطریم)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

شنیده‌ام که به دستار گیوه می‌گفت

(تو آفتاب بلندی و من چنین پستم)

به جامه متکلف برهنه هم گفت

(به دامنت ز فقیری نمی‌رسد دستم)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

ای شاهد سمنبر والا شب زفاف

(از در در آمدی و من از خود به در شدم)

در انجمن ز شادی دستار و کفش نو

چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

پشمینه را فکنده و پوشیده‌ام کتان

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

زنا که وصله کرباس زردک

فتاد از یقچه رختی بدستم

بدو گفتم که دیبا یا کتانی

(که از بوی دلاویز تو مستم)

بگفتا پاره کرباس بودم

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

ترجیح شعر اطعمه بر البسه نهند

مشتی حریص کسنه کاسه کجا برم

(از خرقه هیچ زحمت و علت کسی ندید)

(اکثر فسادها همه از لقمه بنگرم)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

درهم کشم چوچین قباروی از ملال

کر خاصک آورد که کند پوشش تنم

ور صوف قبرسی دهدم قاقمش بزیر

(اول کسی که لاف محبت زند منم)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۳

 

قدک صوف از سجیف خوش نگردد

تو صندل باف خود ضایع مگردان

بکامو یقه قاقم چنانست

که دوزی وصله بر کاسر زکتان

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

گرفتم جبه در بر بصدرنج

نشستم بر سر آتش زمستان

برآمد بوی لک با خرقه گفتم

(ترا دامن هی سوزد مرا جان)

نظام قاری
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۲۰
sunny dark_mode