گنجور

 
نظام قاری

زیاری طمع داشتم ارمکی

بسوغات خاصی رسید از سفر

بدان دامن همت افشاندم

که تشریف اونامدم در نظر

پس از چند که جامه هدیه ام

فرستاد یک حق گذار دگر

بدیدم دروتا خود آن جنس چیست

قدک بود رو و آستر کاستر

(بهر حال مربنده را شکر به)

( که بسیار بد باشد از بد بتر)

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
دقیقی

که را رودکی گفته باشد مدیح

امام فنون سخن بود ور

دقیقی مدیح آورد نزد او

چو خرما بود برده سوی هَجَر

عنصری

پدید آرد آن سرو بیجاده بر

همی گرد عنبر به بیجاده بر

ز روی و ز بالا و زلف و لبش

خجل شد گل و سرو و مشک و شکر

بت و ماه را نام خوبی مده

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه