گنجور

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

بد دوش چه، راز، با که، با یار مرا

پنهان ز که، از خصم، چه انکار مرا

داد از چه، ز لب، بوسه بسیار مرا

برد از چه، ز دل، بد آنچه تیمار مرا

۲ بیت
فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

با من چو بخندید خوش آن در خوشاب

بر خنده ز شرم دست را کرد نقاب

لعل لب او ز پشت دست پرتاب

می تافت چو از جام بلورین مهتاب

۲ بیت
فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

در ظلمت هجرت ای بت آب صفات

گم کرده راه و نیست امید نجات

باشد که چو خضر ناگه اندر ظلمات

ایزد ز تو راضیم کند آب حیات

۲ بیت
فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

تا خاطر من دست چپ از راست شناخت

یکدم به مراد مرکب عمر نتاخت

ترسم که بدین رنج به امید نواخت

نا یافته کام رفتنم باید ساخت

۲ بیت
فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

دیدار تو اصل نیک پیوندیهاست

طبع تو سرشته از خردمندیهاست

با بنده خود موافقت کردی دوش

این خود چه کرم ها و خداوندیهاست

۲ بیت
فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

گر خصم تو را فلک غروری بدهد

زآن پس که تو را ملک سروری بدهد

هنگام زوال ملک او باشد از آنک

چون خواست چراغ مرد نوری بدهد

۲ بیت
فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

چون دست نمی رسد به سودای امید

در دامن غم کشیده به پای امید

در عشق نماند عقل را جای امید

تا آخر اگر چنین بود وای امید

۲ بیت
فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

تا گشت رخت روشنی اندوز از روز

شب شد روزم، شبم بیفروز از روز

تو خوبتری مه به مه و سال به سال

من زارترم شب ز شب و روز از روز

۲ بیت
فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

کوشیدم و درد درد تو نوشیدم

کردی تو جفا و من فرو پوشیدم

کمتر شدی ار چه بیشتر کوشیدم

گوئی که به آتش آب می جوشیدم

۲ بیت
فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

در آرزوی یافتن کام از تو

عمری بشد و ندیدم آرام از تو

بی وصل شدم به خیره بدنام از تو

آه ار نکشد داد من ایام از تو

۲ بیت
فلکی شروانی