گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای جان عزیز تن بباید پرداخت

گر با غم عشق و عاشقی خواهی ساخت

اندر دل کن ز عشق خواری و نواخت

با روی نکو چو عاشقی خواهی باخت

سوزنی سمرقندی

یکدسته گلی دارم و عشقی در تاخت

یک بوسه بدان زود بمن باز انداخت

گوئی بت من درد دل من بشناخت

از بهر دلم گل آبگینی برساخت

مهستی گنجوی

گر باد پریر خود نرگس بفراخت

دی درع بنفشه نیز بر خاک انداخت

امروز کشید خنجر سوسن از آب

فردا سپر از آتش کل خواهد ساخت

مجیرالدین بیلقانی

در بزم تو گل با می سوری در ساخت

با باده و گل نرد طرب باید باخت

می بود گل از آه حسود تو فسرد

گل بود می از آتش تیغ تو گداخت

عطار

نردِ هوسِ وصال میباید باخت

اسبِ طمعِ محال میباید تاخت

یک لحظه سپر همی نباید انداخت

میباید سوخت و کار میباید ساخت

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه