نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
الهی خنده ام را نالگی ده
سرشکم را جگر پر کالگی ده
نفس را جلوهٔ آه جگر بخش
نظر را سوی خود راه سفر بخش
بجز عشق ار همه وحی است و اعجاز
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۲ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات
خداوندا دلم افسردن آموخت
نظر دردیده از دل مردنم سوخت
به ناخن گربکاوی آهن و سنگ
به هرجا شعله ای بینی بر اورنگ
غرامت بین که این ناکس دل من
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۳ - نعت حضرت رسالت پناه محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم
محمد صیقل مرآت بینش
نظر پیمای چشم آفرینش
شفاعت سنج جرم آباد هستی
قناعت گنج ملک تنگدستی
فلک گلدستهٔ طرف کلاهش
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۴ - صفت شب و سبب آغاز این خجسته داستان
شبی رو از گلاب صبح شسته
چو رخ ز آئینه خورشید رسته
نظر پیرایه چون سیمای معشوق
طرب سرمایه چون سودای معشوق
گشاده رو تر از آغوش مستان
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۵ - ادامه
ایا پروانهٔ بلبل ترنم
جگر خون غنچهٔ آتش تبسم
همی خواهم به اندک روزگاری
برانگیزانی از آتش بهاری
حدیث شمع کلکت برفروزد
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۶ - در مدح پادشاه جم جاه نصفت پناه اکبر شاه وصفت عدل او
زبان شوریده کلک شعله تحریر
چنین کرد از زبان شعله تقریر
که در دوران شاه عیسی اورنگ
که عیسی خواند پیشش درس فرهنگ
جهان کیوان خدیو عدل و انصاف
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۷ - آغاز داستان محبت نامهٔ سوز و گداز
چنین زد نغمهپرداز حکایت
نمک با زخمه بر تار روایت
که در عهد چنین آسودگی سنج
دو بیدل را رسید از عاشقی رنج
دو هندوزادهٔ مشربفرشته
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۸ - ادامه
چو بر مغز پدر این ماجرا ریخت
تو گفتی ابر رحمت بر گیاریخت
به دل زد نشتری از راه گوشش
که بیخود گشت و باز آمد به هوشش
سخن از لب سفر ناکرده تا گوش
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۹ - رفتن داماد به خانهٔ عروس و در راه فرود آمدن دیوار بر سر او
چو صبح این لعبت خاور نشیمن
لوای شعله زد در دشت ایمن
جگر خون عاشق شوریده ایام
در آغاز محبت حسرت انجام
چو گنج از خانهٔ ویران بر آمد
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۰ - خبر یافتن پادشاه و طلب نمودن دختر را و منع کردن و قبول نکردن او
چمن پیرای این آتش هوا باغ
نمک سود این چنین سازد گل داغ
که چون این قصه در عالم سمرشد
شه کار آزمایان را خبر شد
که دلکش دختری نادیده ایام
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۱ - طلب نمودن پادشاه دختر را و انعام نمودن آن
طلب کرد آن بت کافر لقب را
به کوثر بار داد آن تشنه لب را
به فرمان شه آمد آتش آلود
چو سرکش شعله ای پیچیده دردود
خرامان شد چو گل بر تخت آتش
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۲ - دستوری پادشاهزاده ملازمان را از برای هیمه جمع نمودن
اطاعت پیشگان شاهزاده
به طاعت نقد جان بر کف نهاده
چو از شه نغمهٔ رخصت شنیدند
به سوی هیمه چون آتش دویدند
ز بس چیدند بر هم صندل و عود
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۳ - آمدن شاهزاده بر سر دختر و منع نمودن او را بار دیگر
چو نقش حال او شهزاده بر خواند
گلاب از گلبن مژگان بر افشاند
دمی چون ابر رحمت زار بگریست
که ما را شرم باد از تهمت زیست
ز غم مست از شراب گریه مدهوش
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۴ - صفت بهار و شرح حال خویش در زندان و خاتمه
بهار آمد به استقبال نوروز
چو عید بلبل از دنبال نوروز
بهاری از لعاب حور آبش
کف سرچشمهٔ کوثر سحابش
سحابی مجلس افروز نظاره
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۵ - در تمثیل مناظرهٔ ماهی و سمندر با یکدیگر
به ماهی طعنه زد روزی سمندر
که تو ممنون ز آبی من ز آذر
ز دلسردی است با آبت سر و کار
من از دل گرمیم آتش پرستار
مزاج اهل عشق آتش نورد است
[...]