به هر دیار که زد عشق خیمه ی اجلال
برای امن و سلامت دگر نماند مجال
امیر عشق به هر کشوری که رو آرد
بلا، مقدمة الجیش او بود لازال
به هر کجا که تجلّی نمود جلوه ی عشق
بلا، فکند در آنجا ز هر طرف زلزال
هماره عشق و بلا را، گریزی از هم نیست
بلا و عشق به هم توامند در همه حال
همیشه جام محبّت زغم بود لبریز
مدام ساغر عشق از بلاست مالامال
بلا، چو لازمه ی عشق شد مکن تشویش
هجوم لشگر غم گر، ترا کند پامال
ز خویش بگذر و بگذار پا به عرصه ی عشق
اگر که کُشته شوی هست غایت آمال
به خاطر آنچه رسد باشدش زوال زپی
به غیر عشق که او را نبود و نیست زوال
اگر که پرتو عشقی فتد به کلبه ی دل
ز یُمن او همه ادبارها، شود اقبال
کسی که از شرف عشق سربلندی یافت
دو گیتی ار، بدهندش برای اوست وبال
قبول عشق و بلا، گر نمی نمود آدم
هماره تا به ابد مانده بود در صلصال
گرفته ز آدم و نوح و خلیل و هُود و شُعیب
ز انبیا همه تا اوصیا و پس امثال
به قدر حوصله زین جام جرعه نوش شدند
نه چون محمّد و چون آل او به حدّ کمال
بلا و عشق به دوران تمام دور زدند
نیافتند حریفی به جز محمّد و آل
خصوص سیّد سجّاد مفخر ایجاد
دلیل راه هدایت اسیر قوم ضلال
به یک علیل چنان هردو چارموجه شدند
به کربلا که نگنجد تصوّرش به خیال
بلا، هرآنچه فزون گشت عشق افزون شد
رسید کار بجایی که درک اوست محال
منش خدای ندانم ولی روا، باشد
ز حلم او به خدائیش کرد استدلال
گر، از صفات جلالش یکی بیان سازم
ز عرش و فرش برآید صدای جلّ جلال
هر آنچه هست به گیتی ز ملک تا ملکوت
به خوان نعمت او ریزه خوار عمّ نوال
منظّم است از او کار آسمان و زمین
مرتّب است از او روز و هفته و مه و سال
زبان ناطقه لال است اگر چه تا به ابد
به مدح او بسر آید سخن چو درّ لئال
هوای مدحت او بود بر سرم امّا
فسرد طبع مرا، ماتمش در اوّل فال
غم مصیبتش از مدح شد عنان گیرم
فکند محنتش اندر وجود من زلزال
ثنای او همه ماتم ستایشش همه غم
مدیح او همه اندوه و وصف اوست ملال
مثال ذرّه و خورشید و قطره و دریاست
بلا و محنت او را، زنم به هر چه مثال
به دشت کرببلا، گویم از کدام غمش
غم عیال گفتار، یا غم اطفال
چگویم آه از آندم که خیل همچون سیل
روان شد از پی تاراجشان به استعجال
ز جور و کینه پس آنگه زدند آتش کین
به آشیانه ی آن طایران سوخته بال
ز تاب شعله ی آتش به پیچ و تاب شدند
چو مرغ سوخته پر یا که تیر خورده غزال
شد آن امام همام از هجوم غصّه چنان
که هست خود ز بیانش زبان ناطقه لال
بلای کرب و بلا را کشید با همه درد
که کوه ها نتوان گشت زیر او حمّال
ز دست ظلم و ستم چرخ دون نهاد و ربود
به پای او غل و از پای دختران خلخال
به ذرّه یی ز غمش پیک عقل ره نبرد
چو پایش آبله دار است پای وهم و خیال
قدی کز او الف امر «فاستقم» شد راست
شد از تطاول ناراستان دین چون دال
ز جور دشمن غدّار و از تجلّی دوست
رُخش چو بدر، درخشنده قامتش چو هلال
شها، منم که مرا نیست در صیحفه ی عمر
به جز ثنای تو کو هست افضل الاعمال
ولی ثنای من اندر خور جلال تو نیست
که کس ثنای تو نتوان جز ایزد متعال
چو نام من ز وفا مام من نهاد و بگفت
«وفایی» است و ستایشگر محمّد و آل
گِلم به مهر و وفا چون سرشت دست قضا
قدر، به ناصیه ی من نوشت حسن مأل
اگر، ز زیور الفاظ شعر من عاریست
چو ساده ایست که خالی است از خط و خال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عشق و بلا میپردازد و بیان میکند که عشق و مصیبت همیشه در زندگی انسانها همزمان هستند. شاعر معتقد است که عشق به خداوند و اهل بیت ایشان، با خود دلتنگی و بلا به همراه دارد، اما این بلاها طبیعی و لازمه عشق هستند.
شاعر به مصائب عاشورا و بلاهایی که بر امام حسین (ع) و یارانش در کربلا رفته است اشاره میکند و روح بزرگ و مقام والای ایشان را میستاید. وی بر این باور است که عشق حقیقی و واقعی تنها به خداوند و پیامبر (ص) و خاندان ایشان وابسته است و همه چیز زوالپذیر است جز عشق.
در نهایت، شاعر درخواست میکند که مردم قدردان این عشق و محبت باشند و به زیباییهای آن توجه کنند، هرچند همراه با غم و رنج است. او همچنین اشاره میکند که در وصف و مدح این عشق، زبانها عاجز هستند و هیچ کس نمیتواند به درستی مقام و عظمت آن را بیان کند.
هوش مصنوعی: هر جا که عشق قدرت و زیبایی خود را به نمایش بگذارد، دیگر جایی برای امنیت و آرامش نمیماند.
هوش مصنوعی: دوستی امیر عشق در هر جایی که مشکلات و مصیبتها بر سر مردم بیفتد، او همواره پیشگام و آغازی بر این قضایا خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر جا که عشق و زیبایی خود را نشان میدهد، در آن جا به یکباره مشکلات و چالشها آغاز میشود و همه چیز به هم میخورد.
هوش مصنوعی: عشق و سختی همیشه همراه یکدیگر هستند و نمیتوان از یکی از آنها فرار کرد؛ در هر شرایطی این دو به هم وابستهاند.
هوش مصنوعی: همیشه جام محبت از غم پر است و به طور مداوم ساغر عشق از بلا و مشکلات پر میشود.
هوش مصنوعی: وقتی عشق با درد و مشکلات همراه میشود، نگران نباش؛ حتی اگر غم و اندوه به تو حمله کنند، نباید بگذاری آنها تو را از پا درآورند.
هوش مصنوعی: از خودت بگذر و اجازه بده به دنیای عشق وارد شوی؛ حتی اگر جانت را در این راه بدهی، این نهایت آرزوهای توست.
هوش مصنوعی: چون هر چیزی که به آن میرسد، سرانجام از بین میرود، فقط عشق است که همیشه پایدار میماند و هیچگاه از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: اگر عشق حقیقی وارد قلب انسان شود، تمام بدبختیها و ناکامیها از بین میروند و به جای آن، سعادت و خوشبختی نصیب او میشود.
هوش مصنوعی: کسیکه به خاطر عشق به مقام و شرف دست یافته است، اگر دو جهان را به او بدهند، آن را بار سنگینی برای او خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر عشق و سختی را نمیپذیرفت، آدم تا ابد در خاک باقی میماند.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به نقش مهم پیامبران و شخصیتهای بزرگ تاریخ بشریت دارد. میتوان گفت که این افراد از آدم تا نوح، خلیل، هود و شعیب به عنوان نمایندگان خداوند در میان مردم شناخته شدهاند. آنها هدایتگرانی هستند که از نسلهای مختلف آمده و به مردم عبرت و آموزش دادهاند تا راه صحیح را پیدا کنند.
هوش مصنوعی: به اندازه صبر و حوصله از این جام نوشیدند، نه مانند محمد و اهل بیت او که به کمال رسیدند.
هوش مصنوعی: بلا و عشق در طول زمان به هر طرف رفتند و هیچ همراهی جز محمّد و خانوادهاش پیدا نکردند.
هوش مصنوعی: خصوصیاتی که سید سجّاد دارد، نشانهای است از برتری و افتخار آفرینش. او همچون راهنمایی است که به بندگان گمراه نشان میدهد که چگونه به سوی هدایت و راه راست پیش بروند.
هوش مصنوعی: در کربلا، دو نفر به یک فرد بیمار به گونهای برخورد کردند که چیزی فراتر از تصور و تصور او بود.
هوش مصنوعی: درد و رنج، هرچقدر که بیشتر شود، عشق هم بیشتر میشود. به جایی رسیدیم که درک و فهم او دیگر ممکن نیست.
هوش مصنوعی: من نمیدانم که خصلت خدایی چیست، اما میتوان به صبر و بزرگواری او استناد کرد.
هوش مصنوعی: اگر یکی از ویژگیهای عظمت او را بگویم، صدای بزرگیش از آسمان تا زمین به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: هر چه در این دنیا وجود دارد، از پادشاهی تا آسمانی، همه از نعمتهای اوست و ما همچون مهمانانی هستیم که از سفرهی پرنعمت او بهرهمند میشویم.
هوش مصنوعی: کارهای آسمان و زمین به دقت و نظم خاصی انجام میشود و روزها، هفتهها، ماهها و سالها نیز به شکل منظم و مرتب از او نشأت میگیرند.
هوش مصنوعی: زبان گویا اگرچه میتواند همیشه در ستایش او سخن بگوید، اما در واقع خاموش و بیصداست. غنای سخن نیز همچون گوهری ارزشمند است.
هوش مصنوعی: در دل آرزوی ستایش او را داشتم، اما حالتم به گونهای شد که نتوانستم. احساس غم و اندوهی که از ابتدای کار شروع شد، باعث سرد شدن روحیهام شد.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که به خاطر مصیبت او در دلم نشسته، باعث میشود نتوانم به ستایش او بپردازم. بار غم و مشقتش در وجود من مانند زمینلرزهای احساس میشود.
هوش مصنوعی: تحسین و ستایش خداوند برای او نشان از غم و اندوه است. نکته اینجاست که هرچه درباره او گفته میشود، در عمق خود حاوی غم و اندوه است.
هوش مصنوعی: در اینجا، به تشبیههایی از اشیاء کوچک و بزرگ اشاره میشود، مانند ذره و خورشید یا قطره و دریا. بیانگر این است که درد و رنج او به اندازهای است که با تمام این مثالها میتوان به آن اشاره کرد. در واقع، عظمت و شدت بلا و محنت او را نمیتوان با کلمات یا مقایسههای معمولی درک کرد.
هوش مصنوعی: در دشت کربلا من از کدام درد و اندوه سخن بگویم؛ آیا از غم خانوادهاش بگویم یا از غم کودکانش؟
هوش مصنوعی: چه بگویم از زمانی که جمعیت مانند یک سیل به سوی غارت و ویرانی حرکت کردند و با عجله پیش آمدند؟
هوش مصنوعی: از ظلم و حسادت، آنان آتش انتقام را در خانهی پرندههایی که بالهایشان سوخته است، روشن کردند.
هوش مصنوعی: از شدت شعلههای آتش، به شدت و ناآرامی دچار شدهاند، مانند پرندهای سوخته یا غزالی که به تیر خورده است.
هوش مصنوعی: امام بزرگ ما به قدری تحت فشار و غم قرار گرفت که حتی واژهها هم از بیان حال او ناتوان شدند و زبانش از گفتن قاصر ماند.
هوش مصنوعی: درد و رنج عظیمی را تحمل کرد، به قدری که تحمل او فراتر از قدرت کوهها بود.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم چرخ زمان به ناپاکی واداشته شد و عدالت را از بین برد، به گونهای که غل و زنجیری بر پای او افکند و دختران را از نعمتها و زیباییها محروم کرد.
هوش مصنوعی: عقل نمیتواند به درک عمق غم او بپردازد، چرا که مانند پای یک انسان که دچار تاول است، زخمخورده و آسیبدیده میباشد. این آسیب باعث میشود که خیال و وهم نیز نتوانند به درستی راه را پیدا کنند.
هوش مصنوعی: قدی که از آن، فرمان «استقامت» به درستى آورده شده، و دین از انحرافات و منحرف بودن دور شده است همچون دال (که راست و مستقیم است).
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم دشمن خیانتکار و نور دوستی که در چهرهاش میتابد، چهرهاش همچون ماه درخشان است و قامتش همچون هلال زیبا و دلنواز.
هوش مصنوعی: ای محبوب، من کسی هستم که در ورق عمرم هیچ چیزی جز ستایش تو نیست و این بهترین کارها به حساب میآید.
هوش مصنوعی: ثنای من شایسته جلال و عظمت تو نیست؛ زیرا کسی جز خداوند متعال نمیتواند تو را ستایش کند.
هوش مصنوعی: به محض اینکه نام من به وفا برگزیده شد، گوینده از وفا سخن گفت و از محمد و خاندان او ستایش کرد.
هوش مصنوعی: محبت و وفاداری بخشی از وجود من است و تقدیر، زیبایی سرنوشت مرا در نوشتههای زندگیام قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگر شعر من از زیورهای زبانی بیبهره است، مانند چهرهای است که از آثار زینتی و جذابیتها خالی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واصْبَحْتُ یَوْمَ النَّفْرِ و العیسُ تَرْحَلُ
وَکانَ حُدَی الحادی بِنَا و هُوَ مُعْجِلُ
اُسائِلُ عَنْ سلمی فَهَلْ مِنْ مُخَبِّرٍ
بسانَّ له علماً بها أیْنَ تنزلُ
لَقَد اَفْسَدَتْ حجّی و نُسْکی و عُمرتی
[...]
طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل
مگر به خالق و دادار خلق عز و جل
حرام را چو ندانستمی همی ز حلال
چو سرو قامت من در حریر بود و حلل
به طبع رفت به زیرم همی جهان جهان
[...]
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل
جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل
چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا
ز نعمت تو بود مغز استخوان بمثل
اگر ز فکرت تو دوش خواب خوش کردم
[...]
ایا چراغ شهان جهان امیر اجل
بدست مایه پیروزی و بتیغ اجل
بابر و دریا ماند بنانت گاه سخا
ببرق و صاعقه ماند سنانت گاه جدل
بدانش ودهش و جود و داد و دولت و دین
[...]
خجسته بادا بر خواجه عمید اجل
خجسته عید رسول خدای عزوجل
عماد ملک و ملک بوالفرج مفرج غم
که هم عماد جلالست و هم عمید اجل
اساس نصرت نصربن رستم آن که به دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.