شهی کز آستینش آشکارا دست یزدان شد
به خاک آستانش حضرت جبریل دربان شد
وجودش در تجلّی از عدم باشد بسی اقدم
حدوثش در حقیقت با قِدم یکرنگ و یکسان شد
زهی سودای باطل کی توانم مدح آن شاهی
که مدّاحش خدا، راوی پیمبر مدح قرآن شد
چنین شاهی که خلقت شد جهان یکسر به فرمانش
ببین کاهل جهان را عاقبت در تحت فرمان شد
مگو انصار و یاری داشت آن مظلوم بی یاور
که هرجور و جفایی شد بر او ز انصار و یاران شد
ز ناچاری به بیعت داد دست آن شاه بی لشگر
چو یک انسان نبودش یاور آخر کارش اینسان شد
مگو بیعت که از شمشیر خوردن صعب تر بودش
چو او با زاده ی سفیان قرین عهد و پیمان شد
مگوئید آب کز آتش بسی سوزنده تر بودش
همان آبی کزان مرغ دلش در سینه بریان شد
چرا ناید مرا خوناب دل از دیده بر دامن
که در یک آب خوردن خون دل او را به دامان شد
دو سبط مصطفی دادند جان از آب و بی آبی
ز بی آبی حسین امّا حسن از آب بی جان شد
حسین پیش از شهادت گر نشان تیز شد امّا
حسن بعد از شهادت نعش پاکش تیرباران شد
حسین را، گر علی اکبر شد از جور خسان کشته
حسن هم قاسمش پامال از سمّ ستوران شد
«وفایی» گر، زغمهایش بگوید تا صف محشر
بیان کی می تواند، زان یکی از صد هزاران شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: اشعار دربارهی عظمت و مقام حضرت حسین (ع) و همچنین معصومیت و مظلومیت او و برادرش حسن (ع) است. شاعر به نمایش شرایط سختی که آن بزرگواران در برابر دشمنان و یاران بی وفا تجربه کردند، میپردازد. حضرت حسین در دل مصیبتها با شجاعت ایستادگی کرد و قربانی شد، در حالی که برادرش حسن نیز با مظلومیت جان سپرد. شاعر در این اشعار به مقایسه مصائب این دو امام میپردازد و تأکید میکند که هیچکس نمیتواند به خوبی توصیف کنندهی درد دل و مظلومیت آنها باشد. این شعر، ادای احترام به مقام والای این دو بزرگوار و یادآوری فداکاریهایشان است.
هوش مصنوعی: شاهی که از دستانش معجزات الهی آشکار شد، در برابر درگاهش، فرشته جبریل به عنوان نگهبان قرار گرفت.
هوش مصنوعی: وجود او در ظهور از عدم جلوهگری میکند و آغاز پیدایشش در واقع همچون وجود قدیم، یکسان و بدون تغییر است.
هوش مصنوعی: چه آرزوی بیهودهای دارم! چگونه میتوانم بزرگی و ستایش آن پادشاه را به زبان بیاورم که خود خدا او را ستایش کرده و پیامبر، ستایش او را در قرآن به تصویر کشیده است؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی شاهی به وجود میآید که تمام جهان تحت فرمان اوست، در نهایت حتی کسانی که تنبل و سستعزم هستند نیز مجبور به تبعیت از او خواهند شد. این نشاندهنده قدرت و تأثیرگذاری رهبری قوی است که میتواند تمام جوانب زندگی را تحت control خود درآورد.
هوش مصنوعی: نگو که آن مظلوم هیچ یاری و پشتیبانی نداشت. چرا که هر نوع ظلم و ستمی که بر او رفت، به خاطر یاران و حامیانش بود که او را تنها گذاشتند.
هوش مصنوعی: از روی ناچاری، آن پادشاه که بدون سپاه بود، دست به بیعت زد. زیرا هیچ انسانی به عنوان یاور در کنار او نبود و سرانجام کار او به این شکل رقم خورد.
هوش مصنوعی: نگو که وفاداری و پیمان بستن از ضربه شمشیر سختتر است، زیرا او با فرزند سفیان پیمان بست.
هوش مصنوعی: نمیتوان گفت که آب از آتش سوزندهتر است، زیرا همان آبی که باعث شد دل پرنده در سینه بسوزد، خود سوزانندهتر است.
هوش مصنوعی: چرا باید اشک از چشمانم بر دامنم بریزد در حالی که او در یک لحظه، همانند یک نوشیدن آب، دلش را به من سپرد؟
هوش مصنوعی: دو فرزند پیامبر، حسن و حسین، جان خود را از حیات و زندگی گرفتهاند؛ یکی به خاطر تشنگی و کمبود آب در واقعه عاشورا و دیگری از آب بیجان و بیحالی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: حسین قبل از شهادت آماده و شجاع بود و خود را به میدان نبرد رساند، اما حسن پس از شهادت، با نهایت بیرحمی به بدن مطهرش آسیب رسانده شد.
هوش مصنوعی: حسین، اگرچه علی اکبرش به دست ستمگران کشته شد، قاسم نیز در پای اسبها له شد.
هوش مصنوعی: اگر «وفا» بگوید که چقدر از دردهایش رنج برده است، چه کسی میتواند تا روز قیامت این دردها را بیان کند، چون او یکی از هزاران نفر است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز فَرّ باد فروردین جهان چو خلد رضوان شد
همه حالش دگرگون شد همه رسمش دگرسان شد
توانگر گشت و خوشطبع و جوان از عدل فروردین
اگر درویش و ناخوش طبع و پیر از جور آبان شد
حلی بست و حلل پوشید باز اندر مه نیسان
[...]
بتحریک هوا برگ رزان در باغ ریزان شد
بهر سو صفحه بهر خط سبزه زر افشان شد
بموج گلشن و برگ درخت از گردباد غم
نشسته بود گردی سر بسر شسته بباران شد
مگر باد از بهار آورد پیغامی که شاخ گل
[...]
تنم از داغ حسرت رشک آتشگاه گبران شد
ز فیض نوبهار غم سراپایم گلستان شد
به آب عافیت گفتم غبار درد بنشانم
نظر در دیدهام اشک و نفس در سینه طوفان شد
به یاد گلرخی شب با حریفان میزدم ساغر
[...]
رگ جانها به هم پیوسته شد زلف پریشان شد
لطافتهای عالم گرد شد سیب زنخدان شد
خط سبزی برون آورد لعل آبدار او
که از غیرت سیه عالم به چشم آب حیوان شد
در آن تنگ دهن زان عقد دندان حیرتی دارم
[...]
سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانان شد
نگه در اشک من، چون رشته در تسبیح پنهان شد
چنان گردیده جا تنگ از هجوم گریه در چشمم
که نتواند شب هجران او، خوابم پریشان شد
بفکر این و آن، عمر گرامی رفت از دستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.