به روی خوب تو دیدیم روی خوب یزدان را
به کفر زلف تو دادیم نقد ایمان را
بطوف کعبهی اسلام بت پرست شدیم
خبر دهید ز ما کافر و مسلمان را
به جز دلم که زند خویش را، بدان خم زلف
کسی ندیده زند گوی لطمه چوگان را
دلم به حلقهی زلفش گزیده است مقام
بوَد، که جمع کند خاطر پریشان را
برای کشتنم افراخته است پیوسته
کمان ابرو و آن تیرهای مژگان را
طلوع صبح سعادت شود، دمی که صبا
زلطف باز کند چاک آن گریبان را
به جویبار دو چشمم گذر نما ای سرو
که از نظر فکنم سروهای بُستان را
به یک تبسّم شیرین ربودی از من دل
تبسّمی دگر، ای دوست تا دهم جان را
«وفایی» از گل روی تو میزند دستان
چنانکه بسته زبان هزار دستان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و نشان میدهد که عشق و دلدادگی در زندگی شاعر چه تأثیری دارد. شاعر از زیبایی روی معشوق و زلفهایش سخن میگوید و تمایل به تبادل عشق و احساسات عمیق را بروز میدهد. او به تضاد میان کفر و ایمان اشاره میکند و بیان میکند که به خاطر عشق به معشوق، هرگونه اعتقاد پیشین خود را زیر سؤال برده است. در میان مضامین عاشقانه، شاعر از مشکلات و دردهای عشقی که میکشد نیز سخن میگوید و از معشوق میخواهد که با لبخندی دیگر زندگیاش را تغییر دهد. در نهایت، این شعر با جملات تصویری و عاطفی عمیق، به زیبایی دلباختهگی و وفاداری اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ما زیبایی خدای متعال را در چهره تو مشاهده کردیم و به خاطر موی زیبای تو ایمان خود را باختیم.
هوش مصنوعی: در کعبهی اسلامی، ما به مقام و احترامی دست یافتهایم که شبیه به پرستش بتان است. لطفاً به دیگران خبر دهید که ما کافر هستیم یا مسلمان.
هوش مصنوعی: جز دل من که خود را در عشق میسوزاند، هیچ کس نمیتواند همانند تار زلف محبوبی که در دلم نشسته، بر گوی بازی ضربه بزند.
هوش مصنوعی: دل من در دام زلف معشوق گرفتار شده است، و اینجا جایی است که میتواند آرامش و سکون را به دل پریشان و آشفتهام بازگرداند.
هوش مصنوعی: برای کشتن من همیشه کمان ابروی تو کشیده است و مژگان تو مانند تیرهایی هستند که به سمت من نشانه رفتهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که نسیم صبگاهی با نوازش خود چاک گریبان را باز کند، آن هنگام صبح خوشبختی آغاز خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای سرو خوش قامت، به چشمانم نگاهی بینداز و اجازه بده از دیدن زیبایی سروهای باغ لذت ببرم.
هوش مصنوعی: با یک لبخند زیبا، دلم را از من گرفتی، ای دوست! میخواهم با لبخند دیگری جانم را به تو تقدیم کنم.
هوش مصنوعی: وفا و صداقت از چهره زیبای تو به خوبی نمایان است، طوری که زبان هزار نفر را به سکوت وامیدارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به نام نیک تو خواجه فریفته نشوم
که نام نیک تو دام است و زرق مر نان را
کسی که دام کند نام نیک از پی نان
یقین بدان تو که دام است نانْش مر جان را
سلام کن ز من ای باد مر خراسان را
مر اهل فضل و خرد را نه عام نادان را
خبر بیاور ازیشان به من چو داده بُوی
ز حال من به حقیقت خبر مر ایشان را
بگویشان که جهان سرو من چو چنبر کرد
[...]
شریف خاطر مسعود سعد سلمان را
مسخرست سخن چون پری سلیمان را
نسیج وحده که نو حُلّهای دهد هر روز
زکارگاه سخن بارگاه سلطان را
ز شادی ادب و عقل او به دار سلام
[...]
لب تو طعنه زند گوهر بدخشان را
رخ تو طیره کند اختر درفشان را
به بوسه لب تو تهنیت کنم دل را
به دیدن رخ تو تربیت دهم جان را
به جان تو که پرستیدن تو کیش من است
[...]
چه خرمی است که امروز نیست زنگان را
چه فرخی است کزو بهره نیست کیهان را
بهار و کام طرب تازه می کند دل را
ضیاء انس و فرح زقه میدهد جان را
بدشت جلوه گری عرضه داد بار دگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.