تا بدان زلف سیه دست تمنّا زدهایم
خویش را، بر سپهی با تن تنها زدهایم
بر سر کوی خرابات در اوّل سودا
دفتر و سبحه و سجّاده به صهبا زدهایم
ما از آن باده کشانیم که از روز نخست
خُم و خمخانه می و میکده یکجا زدهایم
رشحهٔ بحر وجودیم و همانند حُباب
خیمهٔ هستی خود، بر سر دریا زدهایم
جذبهٔ عشق تو ما را، شده جذّاب وجود
کز ثری گام فراتر، ز ثریّا زدهایم
این هم از غایت کوتهنظری بود، که ما
مَثَلِ قدّ تو با شاخهٔ طوبی زدهایم
حلقهٔ کاکل غلمان و خم گیسوی حور
همه با یکسر موی تو، به سودا زدهایم
به خیال خم ابروی تو بوده است که ما
قدم اندر حرم و دیر و کلیسا زدهایم
چشم مست تو، به مستی چو اشارت فرمود
ای بسا سنگ که بر شیشهٔ تقوی زدهایم
از گریبان دل ار، پرتو صبحی پیداست
بوسه بر خاک درش در دل شبها زدهایم
تا «وفایی» نگریزد، ز سر کوی وفا
از سر زلف ورا، سلسله بر پا زدهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و تمنا نسبت به معشوق پرداخته است. شاعر با تصاویری مانند زلف معشوق، باده و جذبه عشق، به ابراز احساسات خود میپردازد و این احساسات را در قالبی غنایی و عاطفی توصیف میکند. او از پیوند عمیق خود با عشق میگوید و نشان میدهد که چگونه در پی این عشق به دنبال حقیقت و معنویت بوده است. همچنین شاعر به تضادها و دشواریهای عشق اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که عشق او تنها به ظواهر محدود نمیشود و نفوذ عمیقی در زندگیاش دارد. در نهایت، او بر وفاداری و تلاش برای حفظ این عشق تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر موهای مشکی و افسونگر او، دل خود را به خطر انداخته و جانمان را برای عشق او فدای کردهایم، در حالی که با وجود تمام سختیها و تنهایی، همچنان به عشق او وفاداریم.
هوش مصنوعی: در آغاز جوانی و هوش، در محلهی خرابنشینان، مشغول جستجوی لذت و خوشی هستیم و با خود دفتر و تسبیح و فرش نماز به همراه داریم.
هوش مصنوعی: ما از کسانی هستیم که از آغاز، همواره در کنار هم، به شوق نوشیدن شراب و خوشی در میخانه و محیط آن زندگی کردهایم.
هوش مصنوعی: ما قطرهای از دریای وجود هستیم و مانند حبابی که روی دریا قرار دارد، زندگی خود را در این دنیا تجربه میکنیم.
هوش مصنوعی: عشق تو ما را به شدت جذب کرده و وجود ما را زیبا کرده است. ما از دنیای معمولی فراتر رفتهایم و به مرتبهای بالاتر دست یافتهایم.
هوش مصنوعی: این هم نشاندهندهٔ نادانی ماست که قد و قامت تو را با درخت طوبی مقایسه کردهایم.
هوش مصنوعی: ما آرزوی زیبایی و جذابیت کاکل و موهای معصومانی چون غلمان و حور را داریم، و همه اینها را با موهای تو مقایسه کردهایم و به شوق و هیجان دچار شدهایم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو بوده که ما در مکانهای مقدس و مذهبی قدم زدهایم.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و مسحورکنندهٔ تو وقتی به من اشاره کرد، باعث شد که به حالتی خاص فرو روم؛ ای بسا که ما به خاطر این حال و هوای عشق، ضربههای سختی به شیشهٔ پاکدامنیمان زدهایم.
هوش مصنوعی: اگر در دل خود نوری شبیه صبح را ببینیم، پس در تاریکی شبها، بر خاک در خانهاش بوسه زدهایم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که وفا از دست برود، ما در کوی عشق و وفا، با زلف او، رشتهها و پیوندهایی برقرار کردهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا که بر طور دل این آتش سودا زدهایم
آتش غیرت بر سینه سینا زدهایم
رشته و سبحه زنّار گسستیم ز هم
دست تا در خم آن زلف چلیپا زدهایم
تا که در گلشن عشق تو نواسنج شدیم
[...]
هر مثل کز دهنت ای بت زیبا زدهایم
گر به جز هیچ مثالی زده بیجا زدهایم
زان دهن دم نتوانیم زدن گر بزنیم
حرفی از نقطهٔ موهوم به ایما زدهایم
خود، به یاد لب تو شیرهٔ شکّر نوشیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.