دل چو به زلفت اسیر دام بلا شد
خون شد و فارغ ز قید چون و چرا شد
چند کنی جامه را حجاب تن ای گُل
جامه براندام گل ز رشک قبا شد
از لب عنّاب گون و خرفه ی خالت
درد دل عاشقان زار دوا شد
چون زوفا ساختند خانه ی دل را
وقف بتان شد از آن دمیکه بنا شد
نیست جمال ترا، به دهر نظیری
شاهد یکتایی تو زلف دوتا شد
فتنه ی چشمت نخفته بود، که ناگه
فتنه ی دیگر زقامت تو بپا شد
جز، به می و ساقی ام دگر سروکاری
نیست به کس زانک می تمام صفا شد
حاصل مهر و وفا چه بود «وفایی»
جور و جفا حاصلم ز مهر و وفا شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است که به صورت استعاری بیان شده. شاعر به توصیف زیبایی معشوق میپردازد و از تأثیر عمیق آن بر دل و روح خود سخن میگوید. دل شاعر به خاطر عشق به معشوق اسیر شده و از تمام مسائل دنیا رها شده است. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند، از زلفها و قوارهاش و از احساساتی که در دل عاشقان برمیانگیزد. همچنین شاعر به حالتهایی از عشق که به ناز و جفا منجر میشود، اشاره دارد و در نهایت به این میرسد که تنها در می و ساقی است که آرامش و صفا پیدا میکند. شعر نشاندهنده تنهایی و درد عاشقانه است که در کنار زیباییهای معشوق گم شده.
هوش مصنوعی: وقتی دل به زلف تو گرفتار شد، به شدت رنج کشید و خونین شد، اما بعد از آن از قید و بند سوال و دلیل آزاد گشت.
هوش مصنوعی: ای گل، چقدر میخواهی لباس خود را بپوشانی و خود را پنهان کنی؟ لباس بر تن گل، به خاطر زیباییاش، در برابر قبا و پوشش دیگران حسادت میکند.
هوش مصنوعی: از لبهای شیرین و دلنواز یکی از نزدیکان، درد و غم عاشقان بهبود یافت و تسکین پیدا کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که دل مانند خانهای برای زیباییها و محبتها ساخته شد، آن وقت به عشق و علاقههای نادرست اختصاص پیدا کرد و از آن زمان به بعد، آن ساختمان فقط محل بتها و آیینهای غیر واقعی شد.
هوش مصنوعی: زیبایی تو در دنیا همتا ندارد. تو مانند یک شاهد یگانه هستی که زلفهایت به دو دسته تقسیم شده است.
هوش مصنوعی: چشمانت حوادث و مشکلاتی را به وجود آورده بود که ناگهان زیبایی و قامتی دیگر باعث ایجاد فتنهای تازه شد.
هوش مصنوعی: به جز می و ساقی، هیچ ارتباط و کاری با کسی ندارم، زیرا می تمام صفا و پاکی است.
هوش مصنوعی: نتیجه عشق و وفاداری چه بود؟ وفاداری، دستخوش ظلم و ستم شد؛ محصول محبت و صداقت من اینگونه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنکه دلم برد و جور کرد و جدا شد
صید ندیدم ز بند او، که رها شد
با دگران سرکشی نمود و تکبر
سرکش و بیدادگر به طالع ما شد
رنج که بردیم باد برد و تلف گشت
[...]
حیف که اوقات ما تمام هبا شد
عمر گرانمایه صرف چون و چرا شد
ما حصلی خود نداشت غیر ندامت
حیف ز عمری که صرف مهر و وفا شد
آنکه جمٰال تو دید بی دل و دین گشت
[...]
ذاتش آئینهٔ خدای نما شد
گرچه خدا نیست کی جدا ز خدا شد
درگه او زیب بخش عرش علا شد
هر که به درگاه او ز روی صفا شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.