منم که شعر و تغزل پناهگاه من است
چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است
صفای گلشن دلها به ابر و باران نیست
که این وظیفه محول به اشک و آه من است
صلای صبح تو دادم به نالهٔ شبگیر
چه روزها که سپید از شب سیاه من است
به عالمی که در او دشمنی به جان بخرند
عجب مدار اگر عاشقی گناه من است
اگر نمانده کس از دوستان من بر جا
وفای عهد مرا دشمنان گواه من است
هر آن گیاه که بر خاک ما دمیده ببوی
اگر که بوی وفا میدهد گیاه من است
کنون که رو به غروب آفتاب مهر و وفاست
هر آنکه شمع دلی برفروخت ماه من است
تو هر که را که چپ و راست تاخت فرزین گوی
پیاده گر به خط مستقیم شاه من است
نگاه من نتواند جمال جانان جست
جمال اوست که جوینده نگاه من است
من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی
که دلپسند تو ای دوست دل بخواه من است
چه جای ناله گر آغوشم از سهتار تهی است
که نغمه قلمم شور و چارگاه من است
خطوط دفتر من سیم ساز را ماند
قلم معاینه مضراب سر به راه من است
کلاه فقر بسی هست در جهان لیکن
نگین تاج شهان در پر کلاه من است
شکستن صف من کار بیصفایان نیست
که “شهریارم” و صاحبدلان سپاه من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وقایع و احساسات عمیق خود اشاره میکند. او بیان میکند که شعر و غزل پناهگاه او هستند و احساساتش را در قالب اشک و آه ترسیم میکند. او به سختیهای زندگی و دشمنیهایی که در جامعه وجود دارد، اشاره میکند و بر وفای خود به دوستانش تأکید میکند. شاعر همچنین از زیباییهای عشق و جانان سخن میراند و میگوید که هر چه میخواهد، دلپسند دوستش باشد. او با نمادهایی چون شمع و آفتاب، از عشق و وفا صحبت میکند و در پایان با اشاره به مقام و هویت خود به عنوان "شهریار" از قدرت و جایگاه خود دفاع میکند.
هوش مصنوعی: من به شعر و شعرخوانی پناه میبرم و آنها برای من مثل یک خانه امن هستند. همچنین سخنان و شعرهای زیبا نیز در کنار من قرار دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی و طراوت قلبها به بارش باران و ابر وابسته نیست، بلکه این وظیفه بر عهده اشکها و نالههای من است.
هوش مصنوعی: من صبح را با صدای دلنشینش به یاد میآورم، در حالی که شبهای طولانی و تاریک را گذراندهام. چقدر روزهایی را تجربه کردم که روشنی روزگار، از تاریکی شبهای من بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: در دنیایی که مردم برای دشمنی و کینهورزی تلاش میکنند، تعجب نکن اگر عاشق شدن من را گناه بدانند.
هوش مصنوعی: اگر هیچکس از دوستانم باقی نمانده باشد، دشمنانم هم میتوانند گواهی دهند که به پیمان و وفای خود پایبند بودهام.
هوش مصنوعی: هر گیاهی که بر خاک ما رشد کرده باشد، اگر بویی از صداقت و وفا داشته باشد، به عنوان گیاه من شناخته میشود.
هوش مصنوعی: اکنون که زمان غروب عشق و وفاست، هرکس که محبت و دوستی را در دل خود روشن کرده است، برای من همچون ماه روشنایی میآورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی با قدرت و شجاعت به سمت چپ و راست حمله کند، بداند که حتی اگر در ظاهر پیاده باشد، در خط مستقیم و هدفی مشخص، او همان شاه من است.
هوش مصنوعی: نگاه من قادر به دیدن زیبایی محبوب نیست، زیرا زیبایی او آنقدر جذاب است که خود او هم به دنبال نگاه من میگردد.
هوش مصنوعی: من از تو چیزی نمیخواهم جز آنچه که تو بپسندی، چرا که آنچه که مورد پسند دل توست، همان چیزی است که من هم به آن علاقه دارم.
هوش مصنوعی: چه جایی برای ناله و گریه است وقتی که آغوش من خالی از ساز سهتار است؟ در حالی که نوای قلم من پر از شور و احساس است و دنیای من به مانند چارگاه موسیقیست.
هوش مصنوعی: خطوطی که در دفتر من نوشته شدهاند، شبیه به نواهای ساز هستند و قلم من مانند مضراب، به دنبال راهی درست حرکت میکند.
هوش مصنوعی: در دنیا کلاه فقر زیاد است، اما نگین تزیینی تاج پادشاهان در زیر کلاه من است.
هوش مصنوعی: شکستن صف من کار افراد بیاحساس نیست، چرا که من شهریار هستم و افراد با دل و ایمان یار و یاور من هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است
دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است
گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک
نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
[...]
منم که دعوی عشق تو رسم و راه من است
گواه صدق درین دعوی اشک و آه من است
حریم دیر مغان را گرفته خانقهم
خم شراب کهن پیر خانقاه من است
گرم ز مهر تو مانع نگشت موی سفید
[...]
مگر زمانه اسیر کمند آه من است
که باز بالش امید تکیه گاه من است
ز دیدن هوس، پاک بین شود چون عشق
دمی که حسن تو آلوده ی نگاه من است
صحیفه ای که نگردد به آب رحمت پاک
[...]
اگر چه بالش خورشید تکیه گاه من است
شکستگی گلی از گوشه کلاه من است
عجب نباشد اگر شعر من بود یکدست
که عمرهاست کف دست تکیه گاه من است
ز شعرهای ترم گرم این چنین مگذر
[...]
منم که مهر نبی و ولی پناه من است
دعای نایب حق ورد صبحگاه من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمد اللّه
گدای خاک ره دوست پادشاه من است
ز وصل او نشکیبم گرم به تیغ زنند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.