گنجور

 
عرفی

مگر زمانه اسیر کمند آه من است

که باز بالش امید تکیه گاه من است

ز دیدن هوس، پاک بین شود چون عشق

دمی که حسن تو آلوده ی نگاه من است

صحیفه ای که نگردد به آب رحمت پاک

گمان برم که سیه نامه ی گناه من است

دو عالم از اثر شعله ی جمالت سوخت

به جر شعاع محبت که در پناه من است

 
 
 
حافظ

منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است

دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است

گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک

نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله

[...]

جامی

منم که دعوی عشق تو رسم و راه من است

گواه صدق درین دعوی اشک و آه من است

حریم دیر مغان را گرفته خانقهم

خم شراب کهن پیر خانقاه من است

گرم ز مهر تو مانع نگشت موی سفید

[...]

صائب تبریزی

اگر چه بالش خورشید تکیه گاه من است

شکستگی گلی از گوشه کلاه من است

عجب نباشد اگر شعر من بود یکدست

که عمرهاست کف دست تکیه گاه من است

ز شعرهای ترم گرم این چنین مگذر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیض کاشانی

منم که مهر نبی و ولی پناه من است

دعای نایب حق ورد صبحگاه من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمد اللّه

گدای خاک ره دوست پادشاه من است

ز وصل او نشکیبم گرم به تیغ زنند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
جویای تبریزی

زبان تیغ تو در حشر عذرخواه من است

شهید عشقم و لب تشنگی گواه من است

نشست تا به رخت گرد خط همی نالم

که آه از اثر آه صبحگاه من است

بلند گشته چنان شهرت نکویی او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه