گنجور

 
اسیر شهرستانی

گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گردد

در این گلشن اگر یک غنچه امید وا گردد

نظر تنگی است این گردون که با وسعت نمی‌سازد

به تنگ آید دل گرمی اگر مطلب روا گردد

کمانداری است بیرحمی که زورش کس نمی داند

چه دل‌ها می‌برد بیگانه‌ای تا آشنا گردد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد

کز این محراب هر حاجت که می خواهی روا گردد

در ایام خط از عاشق عنا نداری نمی آید

گدای شرمگین در پرده شب بی حیا گردد

دل بیگانه خوی من میانجی برنمی دارد

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گردد؟

ز چنگ خاربن، دامان صحرا کی رها گردد؟

طلب پیش کریمان، احتیاج سائلان باشد

چو کف از سیم وزر خالی شود، دست دعا گردد

ندارند از ته دل الفتی اهل جهان باهم

[...]

سیدای نسفی

ز دنیا هر که شد لبریز عمرش بی بقا گردد

چو کشتی پر شود از آب گرداب فنا گردد

نوید وصل فارغ می کند از ناله عاشق را

جرس را چون گره از دل گشاید بی صدا گردد

نباشد خواب آسایش به گلشن چشم شبنم را

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سیدای نسفی
جویای تبریزی

چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گردد

که دل را رخنه های سینه محراب دعا گردد

چو می از شیشهٔ واژون نگار ناز پروردم

گر آید سوی من از ناز در هر گام واگردد

غبار غم زبس داریم بر رو گرد برخیزد

[...]

بیدل دهلوی

جنون جولانی‌ام هرجا به‌وحشت رهنماگردد

دو عالم ‌گردباد آیینهٔ یک نقش پاگردد

گر آزادی هوس داری چو بو از رنگ بیرون آ

هوا گل می‌کند دودی‌ که از آتش جدا گردد

به ‌بزم‌ وصل ‌عاشق ‌را چه‌ امکان است خودداری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه