حرف شمع رخ او دوش در این خانه گذشت
آتش رشک چو آب از سر پروانه گذشت
شکوه کفر است از او گرنه بیان می کردم
کاشنایی زمن امروز چو بیگانه گذشت
تیره آن بزم که بی شمع رخ ساقی بود
تلخ آن عمر که بی گردش پیمانه گذشت
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
حرف شمع رخ او دوش در این خانه گذشت
آتش رشک چو آب از سر پروانه گذشت
شکوه کفر است از او گرنه بیان می کردم
کاشنایی زمن امروز چو بیگانه گذشت
تیره آن بزم که بی شمع رخ ساقی بود
تلخ آن عمر که بی گردش پیمانه گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سر خرده جان، سخت دلیرانه گذشت
آفرین باد به پروانه که مردانه گذشت
در شبستان جان عمر گرانمایه دل
هر چه در خواب نشد صرف به افسانه گذشت
لرزه افتاد به شمع از اثر یکرنگی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.