بهار تنگدلی سبز کرد حاصل ما
عبیر غنچه غبار خرابه دل ما
زموج چون نشناسد جوهر تیغش
هنوز شوق ندانسته گشت قاتل ما
حباب چشمه نزدیک راه تفرقه است
خراب سیل غبار است خانه دل ما
دمید دانه و در تنگنای خوشه خزید
به غیر عقده چه دید از گشاد مشگل ما
به یاد روی تو در آتشیم همچو اسیر
دل گداخته ما چراغ محفل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و تنگدلی شاعر میپردازد. شاعر از زیبایی بهار و غنچهها صحبت میکند که نمادی از امید و زندگی است، اما در دل او خاطرات و دردهای قدیمی وجود دارد. او به تضاد عشق و درد در درون خود اشاره میکند و میگوید که عشق، گاهی همچون تیغی بر دلش مینشیند. شاعر همچنین به احساس تنهایی و انزوا اشاره کرده و از آسیبهای ناشی از جدایی و دوری یاد میکند. در پایان، او به عشق و زیبایی چهره معشوقهاش اشاره میکند که نور و آرامش را برای او به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: بهار با دل تنگ و ناراحت ما، رنگ سبز و طراوتی به زندگیمان بخشید، اما حاصل آن فقط بویی از غنچهها و غبار دلهای ویران ماست.
هوش مصنوعی: در اینجا به این معناست که اگر دریا و امواج، حقیقت و ذات تیغ را نشناسند، هنوز شوق و علاقهای که در دل میتپد، باعث شده که قاتل ما به این موقعیت نزدیک شود. به عبارتی، حتی اگر دشمن به تمامی ظواهر توجه نکند، احساسات و تمایلات عمیق ممکن است آنها را به سمت هدفی بکشاند.
هوش مصنوعی: حبابی که در کنار چشمه وجود دارد، نشانهای از نزدیک بودن راه جدایی و تفرقه است. طوفان و سیلابها باعث ایجاد غبار و کثیفی میشوند و دل ما را تحت تأثیر قرار میدهند.
هوش مصنوعی: در لحظهای که دانه جوانه میزند و در فضای محدود خوشه رشد میکند، جز از تنش و درد ناشی از مشکلات، چه چیزی میتواند ببیند؟
هوش مصنوعی: به خاطر یاد تو در دل آتش میسوزیم، مثل کسی که در آتش افتاده است. ما مانند چراغی در جمع خود، نور و روشنیامان را از عشق تو میگیریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که مهر رخت را سرشت با گل ما
هم او نهاد مگر داغ عشق بر دل ما
به روز حشر که خاکم به مهر بشکافند
به بوی عشق تو پیدا شود مفاصل ما
به طعنه جان طلبیدی ندارم از تو دریغ
[...]
ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا
وی روی تو در آینۀ کَون هویدا
تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد
عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا
هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا
[...]
بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما
چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
چه سود روی عبادت به کعبه آوردن
چونیست قبله روی تو در مقابل ما
اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد
[...]
درین چمن چه گلی باز شد به منزل ما
کز آن به باد فنا رفت غنچهٔ دل ما
ندیده روشنی دیدهٔ امید هنوز
فلک نشاند به یک دم چراغ محفل ما
دگر برای چه نخل امید بنشانیم
[...]
شبی که هجر بپرداخت از تو منزل ما
کدام غم که نزد حلقه بر در دل ما
شهید خنجر شوقیم وتا ابد شاید
که چشم ما نکند خیرباد قاتل ما
اسیر بادیه حیرتیم و میآید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.