با دل به هرزه دست و گریبان چرا شویم
چون نیست در میانه صفایی جدا شویم
قطع تعلق از دل بیعار کرده ایم
تا کی خجل ز سرزنش مدعا شویم
تا گل پیاله می زند امروز در چمن
بلبل بیا که ما و تو مست هوا شویم
بیگانگی است لازم روشناس عشق
بر ما ادب حرام اگر آشنا شویم
کس یاد ما به جرم محبت نمی کند
یک چند هم به رغم فلک بیوفا شویم
چون سر کنیم با نظر تنگ آسمان
گشتیم غنچه غم و نگذاشت وا شویم
گردی چرا چو خاک زمینگیر گوشه ای
برخیز اسیر تا ز سر خلق وا شویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.