ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم
تماشا باده پیما بی محابا قاتلی دارم
برای سنگ طفلان از قفس پرواز می خواهم
رسا افتاده اقبالم جنون کاملی دارم
چنان مستانه مگریم که پنداری سری دارم
چنان بیگانه می خندی که پنداری دلی دارم
پرستارم به جای گریه گل خندد اگر داند
که در پیرهن هر تب شفای عاجلی دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و ستمی که متحمل شده صحبت میکند و از آتش دل خود میگوید. او به زیبایی زندگی و عشق اشاره میکند و از خواستهاش برای آزادی و رهایی از قفس سخن میگوید. شاعر در حالی که به حالتی مستانه و سرخوشی میرسد، در دلتنگی و غم نهفتهاش را نشان میدهد. او به پرستار خود اشاره میکند که اگر از درونش مطلع بود، بجای گریه میخندید، چرا که در دل او امید و شفای فوری وجود دارد.
هوش مصنوعی: ستمکش مانند دل خسته و داغدار من، دلی دارم که آتش میزند. بیپروا به تماشای بادهپیما نشستهام، او را مانند یک قاتل میدانم.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که بچهها بتوانند آزادانه پرواز کنند، اما در حال حاضر حالت من به گونهای است که فقط جنون و دیوانگی را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: چنان به شور و حال گریه میکنم که انگار دلی در کار نیست و چنان با بیاعتنایی میخندی که گویی هیچ احساسی از من نداری.
هوش مصنوعی: اگر پرستارم بداند که در وجودم درمانی سریع برای هر بیماری نهفته است، به جای گریه، گل لبخند خواهد زد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.