ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دارم
نمی دانم چه می خواهم عجایب مطلبی دارم
در ایام جوانی می کنم طی راه پیری را
ندارم قوت رفتار و سرکش مرکبی دارم
ز پا افتاده ام دستی به جایی می توانم زد
اثرها هر قدم وقف سجود یا ربی دارم
اثر محو دعای من تمنا مدعای من
به خون غلتیده راه خجالت یا ربی دارم
بساطی چیده اند از کفر و ایمان درد و داغ من
که پندارند ذوق ملتی و مذهبی دارم
اسیرم، بیدلم، خوی نزاکت بر نمی تابم
شکست توبه جامم گشته مجنون مشربی دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر اشاره دارد. او از تحمل رنج و اندوههای زندگی سخن میگوید و در تلاش است تا معنایی از آنها بیابد. در جوانی، در مسیر پیری قدم میزند اما قدرت کافی برای ادامه را ندارد. او از بیثباتی و ناپایداری حالت روحی خود شکایت میکند و احساس میکند که در میان کفر و ایمان در حال دست و پنجه نرم کردن است. در نهایت، او به ناامیدی و دیوانگی خود اشاره میکند و نشان میدهد که توبهاش شکست خورده و از اقتدار عقل خود دور شده است.
هوش مصنوعی: از اشک چشمانم و درد دل، شبی رنگین و پر از احساس دارم، اما نمیدانم چه چیزی را میخواهم. درون من موضوعات عجیب و شگفتانگیزی وجود دارد.
هوش مصنوعی: در دوران جوانی هستم و سعی میکنم راه پیری را پیش بگیرم، اما توانایی حرکت ندارم و مرکب سرکشی دارم.
هوش مصنوعی: دیگر ناتوان شدهام و نمیتوانم به هیچ جا برسم. هر قدمی که بردارم، به خاطر عبادت و دعا به پروردگار است.
هوش مصنوعی: دعای من تأثیری عمیق دارد و آرزوهایم به کدامین سرنوشت دچار شدهاند. در این راه نشانی از شرم و حیاست که به یاد میآورم، ای پروردگار، من چه حالتی دارم.
هوش مصنوعی: کسانی وسایلی فراهم کردهاند که نشاندهنده تضاد کفر و ایمان است و من در میان این درد و ناکامی خود، احساس میکنم که آنها گمان میکنند من تمایل و علاقهای به ملتی خاص یا مذهبی ویژه دارم.
هوش مصنوعی: من گرفتار و بیتابم و نمیتوانم تحمل کنم، خویشتنداری را. عهد و پیمانم شکسته و دیوانهوار بر روشی جدیدی حرکت میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه دورم از درگاه راه یاربی دارم
ندارم هیچ اگر در دست دامان شبی دارم
ندارم در بساط آسمان گر اختر سعدی
ز داغ ناامیدی سینه پر کوکبی دارم
شوم با خار و گل یکرنگ ناسازی نمی دانم
[...]
دهان بر بسته لبریز نوای یاربی دارم
زبان پیچیده در تقریر عرض مطلبی دارم
خموشی بر لب شرمم به صد فریاد میگوید
حلاوت جوشی زهری که از کنج لبی دارم
ز مشرب دوستی بیمذهبم خواندی نمیدانی
[...]
ز لعل دلکشت ای یارجانی مطلبی دارم
سخن ناگفته از خجلت نهان زیرلبی دارم
بامیدی که لبیکی رسد یا نامه و پیکی
همه شب بی زبان بادوست یارب یاربی دارم
همه روزم چه مسجد وقف زهاد و ریاکاران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.