گنجور

 
اسیر شهرستانی

دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دارم

پریشانی ندارد خاطر جمعی که من دارم

عدم را خنده می‌آید به شوخی‌های تدبیرم

ز هر تحریک مژگان تو چاکی در کفن دارم

لبم با ناله می جوشد دلم با شعله می رقصد

نمی دانم چه می گویم چه حال است اینکه من دارم

به برگ گل نویسم بعد از این مکتوب خاموشی

دلم بر باد حیرت رفته با او یک سخن دارم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode