ازین کاری که من دارم نه جان دارم نه تن دارم
چون من من نیستم، آخر چرا گویم که من دارم
تن و جان محو شد از من، ز بهر آنکه تا هستم
حقیقت بهر دل دارم شریعت بهر تن دارم
همه عالم پر است از من ولی من در میان پنهان
مگر گنج همه عالم نهان با خویشتن دارم
اگر خواهی که این گنجت شود معلوم دم درکش
که سر این چنین گنجی نه بهر انجمن دارم
اگر ذرات این عالم زبان من شود دایم
نیارم گفت ازو یک حرف و چندانی سخن دارم
مرا گویی که حرفی گوی از اسرار گنج جان
چه گویم چون درین معرض نه نطق و نه دهن دارم
میان خیل نا اهلان سخن چون با میان آرم
که من اینجا به یک یک گام صد صد راهزن دارم
چو از کونین آزادم، نگویم سر خود با کس
مرا این بس که من در سینه سر سرفکن دارم
اگر از سر این گنجت خبر باید به خاکم رو
بپرس از من در آن ساعت که سر زیر کفن دارم
از آن سلطان کونینم که دارالملک وحدت را
درون گلخنی مانده نه خرقه نی وطن دارم
چو زلفش را دو صد گونه شکن دیدم ز پیش و پس
میان بسته به زناری سر یک یک شکن دارم
نسیمی گر نمییابم ز زلف یوسف قدسم
ندارم هیچ نومیدی که بوی پیرهن دارم
چه میگویم که زلف او مرا برهاند از چنبر
به گرد جملهٔ عالم در آورده رسن دارم
فرید از یک شکن زنار اگر بربست من با او
به سوی صد شکن دیگر ز صد سو تاختن دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من این آه جگر سوز از دل پیمان شکن دارم
چرا از دیگری نالم که درد از خویشتن دارم
چه جای محنت ایوب و اندوه دل یعقوب
بلا اینست و بیماری و تنهایی که من دارم
گهی از دیده در رنجم، گه از دل در جگرخواری
[...]
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هوادارانِ کویش را چو جانِ خویشتن دارم
صفایِ خلوتِ خاطر از آن شمعِ چِگِل جویم
فروغِ چشم و نورِ دل از آن ماهِ خُتَن دارم
به کام و آرزویِ دل چو دارم خلوتی حاصل
[...]
هزاران معنی پیچیده در زلف سخن دارم
سر زلف سخن بی چشم زخم امروز من دارم
سراپا جوهرم چون تیشه در شیرین زبانیها
عجب نبود سر پرخاش اگر با کوهکن دارم
عجب نبود شود گر تنگ شکر پرده گوشم
[...]
دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دارم
پریشانی ندارد خاطر جمعی که من دارم
عدم را خنده میآید به شوخیهای تدبیرم
ز هر تحریک مژگان تو چاکی در کفن دارم
لبم با ناله می جوشد دلم با شعله می رقصد
[...]
دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم
قفس را می کند گلدام، طاؤسی که من دارم
به رنگ شمع فانوسی که افروزند در محفل
ز فیض نور معنی خلوتی در انجمن دارم
کسی چون من نباشد سیر چشم نعمت دنیا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.