گنجور

 
اسیر شهرستانی

بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق

شیشه ای دارم که گلبازی کند با سنگ عشق

راز پنهان عندلیب باغ رسوایی مباد

رنگ بر رخساره ما بشکفد نیرنگ عشق

رتبه عاشق بلند از پایه افتادگی است

خاکساری سایبان گردید بر اورنگ عشق

پاک بینی را غبارم درس حیرت می دهد

دارم از آیینه دل در نظر فرهنگ عشق

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

آتشین شد چهره خاک از می گلرنگ عشق

چرخ شد خاکستری از آتش بی رنگ عشق

می نماید چون گل خورشید از آب روان

چهره اندیشه از آیینه بی زنگ عشق

چون گذشتی از فضای دل درین وحشت سرا

[...]

حکیم سبزواری

ای بکوی عافیت برداشته آهنگ عشق

بین عقاب عقل را چون صعوه ای در چنگ عشق

ای بلی گوی صلاخوان سرخوان بلا

جان بکن بدرود بین منصورها آونگ عشق

جان و ایمان عقل و دانش کی بیاید در حساب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه