پاک بینان الفتی با داغ پنهان کرده اند
جای گل چون شعله آتش در گریبان کرده اند
فیضها دارد شب ناکامی ما در کمین
هر طرف صبحی در این ویرانه پنهان کرده اند
از نسیم صبح آب خنده گل می چکد
فیض را یک باغبان این گلستان کرده اند
سایه هر برگ این گلزار ابر رحمت است
کشته تیغ که را در خاک پنهان کرده اند
رنج راحت می کند دیوانه ام را تر دماغ
گل به دامنها به جای سنگ طفلان کرده اند
کعبه جویان سرگذشت شوق می دانند اسیر
جشنها در پای هر خار مغیلان کرده اند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماهرویان زلف مشکین را پریشان کردهاند
عاشقان دنیی و دین در کار ایشان کردهاند
نور صبح از پرده شب آشکارا میشود
گر چه عارض را به زیر زلف پنهان کردهاند
شاهدان در شهر عرض صورت خود دادهاند
[...]
حاجیان روی صفا در کعبه جان کردهاند
عاشقان عزم طواف کوی جانان کردهاند
نفس کافر کیش را در راه او روحی فداه
هر نفس چون کیش اسماعیل قربان کردهاند
میدمد بوی وفا زین صبح خیزان چون صبا
[...]
خشم را روشندلان در حِلم پنهان کردهاند
آتش سوزنده را بر خود گلستان کردهاند
چشم خود جمعی که از رخسار نیکو بستهاند
پیش یوسف در بغل آیینه پنهان کردهاند
چون صدف آنان کز انجام قناعت آگهند
[...]
حقپرستان سلف، کاری نمایان کردهاند
معبدی بر کوهسار از سنگ بنیان کردهاند
بیست پله برنهاده پیش ایوانی ز سنگ
زیرش انباری برای آب باران کردهاند
پلهای دیگر نهادستند از سوی دگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.