تماشای بهار عافیت گل چیدنی دارد
اگر در خواب باشد روی مطلب دیدنی دارد
دل دریا دو نیم است از امید و بیم پنداری
ز جذر و مد نفس دزدیدنی بالیدنی دارد
ز شمع وگل بلای گریه رنج خنده می پرسی
گدا از بیزبانی هم غلط پرسیدنی دارد
نگشتی بوی گلشن دود گلخن می توانی شد
به هر رنگی که باشد در جهان گردیدنی دارد
به هر عنوان تسلی می دهد دل را اسیر او
خیال گریه چون زور آورد خندیدنی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای بهار و تضادهای احساسی اشاره دارد. مشاهده بهار و امید به زندگی، در کنار دغدغههای درونی و احساسات متضاد را به تصویر میکشد. شاعر از دل دریایی سخن میگوید که هم امید دارد و هم بیم، و به تأثیر گل و شمع بر روح انسان اشاره میکند. در نهایت، بر این نکته تأکید میکند که زندگی با تمامی رنگها و احساساتش، همواره فرصتی برای شادی و تسلی در دلهای داغدیده دارد.
هوش مصنوعی: بهار و زیباییهایش را تنها افرادی میتوانند به خوبی درک کنند که در حالت بیداری و توجه باشند. اگر کسی خواب باشد، نمیتواند از زیباییهای طبیعت و گلها لذت ببرد. در واقع، برای بهرهمندی از زیباییها و شادیهای زندگی باید هوشیار و بیدار باشیم.
هوش مصنوعی: دل انسان شبیه به دریا است که هم به امید و هم به ترس تقسیم شده است. گویی که نجواهایی از نوسانات و تغییرات نفس او را همانند جزر و مد دریا تحت تأثیر قرار میدهد. دل میتواند هم رشد کند و هم دچار آسیبشود.
هوش مصنوعی: از شمع و گل میپرسید که چرا دردی چون گریه و رنج خنده را تحمل میکند. گدا هم که بیزبان است، سؤالش نادرست و اشتباه است.
هوش مصنوعی: اگر در گلی شکفته قدم نگذاری، نمیتوانی بوی خوش آن را استشمام کنی. در زندگی، هر چیزی که بخواهی تجربه کنی، به هر شکلی که باشد، فرصتی برای گشت و گذار و تجربهکردن دارد.
هوش مصنوعی: در هر شرایطی، خیال او دل را آرام میکند، حتی اگر اشک بریزد. وقتی غم به حدی برسد که طاقت آن سخت شود، دیگر چارهای نیست جز اینکه بخندیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به ذوق آشتی از دوستان رنجیدنی دارد
بساط دوستداری چیدن و واچیدنی دارد
اگر نتوان بر آن زلف سیه چون شانه پیچیدن
به یاد او دل شبها به خود پیچیدنی دارد
نشویی گر به شبنم گرد راه این غریبان را
[...]
نیاز عشق پیش از آشتی رنجیدنی دارد
دلی دارم که در هر دیدنی وادیدنی دارد
عجب گل چیدنی دارد بهار سینه صافیها
بهار سینه صافیها عجب گل چیدنی دارد
زخاکم لاله می روید ز اشکم غنچه می خندد
[...]
گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دارد
چرا می پوشی از حق چشم، باطل دیدنی دارد
که با چشم سخن گویت تواند بود همدستان
سرت گردم زبان ناز هم فهمیدنی دارد
گره بیگانه است از جبههٔ گل شوخ من واشو
[...]
مگر با نقش پایت مژدهٔ جوشیدنی دارد
که همچون مو خط پیشانیام بالیدنی دارد
خیال توست دل را ساغر تکلیف معشوقی
ز پهلوی جمال آیینهام نازیدنی دارد
چه سحر است اینکه دیدم در نیستان از لب نایی
[...]
به چشم عبرت اوضاع جهان گر، دیدنی دارد
به روز خویشتن چون صبح هم خندیدنی دارد
ز نقش نرد نتوان جمع کردن خاطر خود را
چو چیدی مهره را آنقدر هم برچیدنی دارد
توکل گرچه در کار است اما از پی روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.