به چشم عبرت اوضاع جهان گر، دیدنی دارد
به روز خویشتن چون صبح هم خندیدنی دارد
ز نقش نرد نتوان جمع کردن خاطر خود را
چو چیدی مهره را آنقدر هم برچیدنی دارد
توکل گرچه در کار است اما از پی روزی
به سر مانند سنگ آسیا گردیدنی دارد
شد از نادیدن روی تو جسمم چون هلال آخر
به قربان تو هر کاهیدنی بالیدنی دارد
نگردد هر کسی آگاه از ایمای ابرویش
زبان ترکتاز غمزه هم فهمیدنی دارد
چو دور خوشه دیدم دانه را، معلوم گردیدم
که هر جمعیتی آخر ز هم پاشیدنی دارد
غمش تا همدم من گشت در شبهای تنهایی
جدا هر استخوانم همچو نی نالیدنی دارد
نباشد دور، اگر قصاب جوید از رخت دوری
چو آتش دید مو بر خویشتن پیچیدنی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تأمل در اوضاع جهان و تجربیات انسانی میپردازد. شاعر به عبرت آموزی از جهان اشاره میکند و به خنده زندگی اشاره دارد که به نوعی امیدواری است. او از ناپایداری حیات و روابط انسانی نیز سخن میگوید و اشاره میکند که هر جمعیتی بالاخره از هم پاشیده میشود. غم و درد فردی شاعر به تنهاییهایش لطمه میزند و به تصویرسازی از احساسات ناشی از دوری از معشوق میپردازد. شاعر با اشاره به دوری و دلتنگی، تصویری از آتش درونی و تأثیر آن بر روح و جسم خود را به نمایش میگذارد. همگی این مضامین حاکی از تفکر عمیق و احساساتی است که در شرایط مختلف زندگی انسان بروز میکند.
هوش مصنوعی: اگر به وضعیت جهان با دقت نگاه کنی، میبینی که روزهای زندگی خودت هم مانند صبح، لحظاتی برای شادی و نشاط دارد.
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند تمام افکار و احساساتش را جمع و جور کند؛ همانطور که وقتی مهرهها را از روی نرد میچینند، به راحتی نمیتوان آنها را دوباره سر جای خود گذاشت.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه توکل به خدا در کارها مهم است، اما انسان باید مانند سنگ آسیاب، به جستجوی روزی و تلاش ادامه دهد و فقط به توکل بسنده نکند.
هوش مصنوعی: از بابت نادیدنت، حال جسمم به حالت هلال درآمده است. هر آنچه که کوچک است، برای قربان کردنت ارزش بالایی دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند به خوبی از اشاره ابرویش باخبر شود؛ حتی زبان زیبایی که با چشمانش پیام میدهد، نیز قابل درک است.
هوش مصنوعی: وقتی خوشهای را از دور دیدم و دانهاش را مشاهده کردم، فهمیدم که هر گروه و جمعیتی در نهایت به جدایی و تفرقه خواهد انجامید.
هوش مصنوعی: غم او به همراهم تبدیل شده است و در شبهای تنهاییام، هر استخوانم مثل نی نالهای به جان میآورد.
هوش مصنوعی: اگر قصابی از دور به تو نگاه کند و ناراحتی او را به آتش بیندازد، به خود میپیچد و احساس تنگی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به ذوق آشتی از دوستان رنجیدنی دارد
بساط دوستداری چیدن و واچیدنی دارد
اگر نتوان بر آن زلف سیه چون شانه پیچیدن
به یاد او دل شبها به خود پیچیدنی دارد
نشویی گر به شبنم گرد راه این غریبان را
[...]
تماشای بهار عافیت گل چیدنی دارد
اگر در خواب باشد روی مطلب دیدنی دارد
دل دریا دو نیم است از امید و بیم پنداری
ز جذر و مد نفس دزدیدنی بالیدنی دارد
ز شمع وگل بلای گریه رنج خنده می پرسی
[...]
گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دارد
چرا می پوشی از حق چشم، باطل دیدنی دارد
که با چشم سخن گویت تواند بود همدستان
سرت گردم زبان ناز هم فهمیدنی دارد
گره بیگانه است از جبههٔ گل شوخ من واشو
[...]
مگر با نقش پایت مژدهٔ جوشیدنی دارد
که همچون مو خط پیشانیام بالیدنی دارد
خیال توست دل را ساغر تکلیف معشوقی
ز پهلوی جمال آیینهام نازیدنی دارد
چه سحر است اینکه دیدم در نیستان از لب نایی
[...]
به عهد بی وفایان، آشتی رنجیدنی دارد
ز بوی گل، دماغم فکر دامن چیدنی دارد
ز هم چون بگذرد شیرازهٔ دفتر بهاران را
ورق گرداندن برگ خزان هم دیدنی دارد
به کار هستی بی اعتبارش حیرتی دارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.