گنجور

 
اسیر شهرستانی

دل به یاد تو زهر چاک هلالی دارد

عشق ماهی است که تعویذ زوالی دارد

سرو اگر تربیت از سایه قدت گیرد

گر شود خشک به هر ریشه نهالی دارد

در پریشانکده یأس بود فیض رسا

سایه بید خوش آینده شمالی دارد

دل اگر خاک شود آب گهر می گردد

هر زوالی نظر از فیض کمالی دارد

ابر پرواز هوای تو چه عالمگیر است

خاک هم از گل دامت پر و بالی دارد

فیض ویرانه رسا ملک جنون آبادان

دلگشا صبح و شبی خوش مه و سالی دارد

سیر نیرنگ تماشای تو گلزار دلم

که در آیینه هر حال خیالی دارد

نکهتی از چمن فیض فصیحی است اسیر

که ز هر زمزمه گلزار مقالی دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد

الحق آراسته خلقی و جمالی دارد

درد دل پیش که گویم که به جز باد صبا

کس ندانم که در آن کوی مجالی دارد

دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راه

[...]

جهان ملک خاتون

تو نظر کن که بت من چه جمالی دارد

بر لب چشمه حیوان خط و خالی دارد

مه و خورشید بهم کس نتواند دیدن

تو ببین بر سر خورشید هلالی دارد

هست خوبان جهان را همه حسن و خط و خال

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

هر که از اهل کمال است جلالی دارد

خوش کمالی که جمالی به کمالی دارد

نفس اهل کمال است که جان می بخشد

آفرین بر نفسش باد که حالی دارد

بسته ام نقش خیالی که نیاید به خیال

[...]

صوفی محمد هروی

زلف بر عارض زیبای تو حالی دارد

کیست در شهر که او چون تو جمالی دارد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
صائب تبریزی

گوشه گیری که لب نان حلالی دارد

سی شب از گردش ایام هلالی دارد

نیست جویای نظر چون مه نو ماه تمام

خودنمایی نکند هر که کمالی دارد

آب بر حسن گلوسوز فشاندن ستم است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه