گنجور

 
اسیر شهرستانی

در راه تو دل شتاب دارد

بیتاب تو گشته تاب دارد

از مستی چشم می پرستت

تا چشم پیاله خواب دارد

آه از دل آرمیده من

در خاک هم اضطراب دارد

زاهد تو به میکشان چه داری

صد حرف تو یک جواب دارد

از سایه او نمی توان رفت

خاصیت آفتاب دارد

 
sunny dark_mode