همای گرد مجنون تو پرواز آشیان گردد
مبادا صید دام موجه ریگ روان گردد
خیال نقش پایت دام هوش گلستان گردد
هوای جلوه گاهت قبله سرو روان گردد
نسیمی می وزد بر کشته شوق از مغیلانی
غبار کاروان مصر اگر یوسف نشان گردد
پرش از غیرت بیشرمی نظاره می سوزد
پری دانسته از چشم نظر بازان نهان گردد
بیابان جنون بتخانه چین است پنداری
غبار چشم آهو کاروان در کاروان گردد
ز سیمای شکوه آرمیدن می توان دیدن
شکست دل صدای شهپر روحانیان گردد
شب قدر وصالت کعبه صبح است پنداری
که برگرد حریمش در لباس حاجیان گردد
همای ما اسیر از بی نیازی بال و پر دارد
کجا چشمش سفید از آرزوی استخوان گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و احساسات عاشقانه میپردازد. شاعر از پرنده به نام همای استفاده میکند که نماد عشق و آرزو است و میخواهد از آشیان خود پرواز کند. او به خطرهایی که عشق میتواند بوجود آورد، اشاره میکند و از دامها و موانع موجود در مسیر عشق سخن میگوید.
شاعر به زیبایی منظر و جلوههای عشق اشاره میکند و با استفاده از عناصر طبیعی مانند نسیم و غبار، حال و هوای شوق و محبت را تعریف میکند. او همچنین به وضعیت روحی خود و جنون عشق میپردازد و میگوید که این عشق مانند بتخانهای است که او را به سجده میافکند.
در نهایت، شاعر با بیان حسرتهای عاشقانه و آرزوهایی که در دل دارد، به نوعی احساس بینیازی و آزادی را در عشق ابراز میکند. کل شعر پر از زیباییهای هنری و نمادین است و به عمق احساسات انسانی پرداخته است.
هوش مصنوعی: پرندهای که دور تو میچرخد، شاید روزی آشیانهاش را در جایی بسازد. اما امیدوارم که دچار دام و تله نشود و گرفتار نَهر روان نشود.
هوش مصنوعی: تصور چهرهات باعث میشود که ذهنم به گلستانی پر از زیبایی برود و هوای دیدن تو مانند قبلهای برای سروی پر از زندگی گردد.
هوش مصنوعی: نسیمی به آرامی میوزد و دلی را که به شوق مشتاق است، مجروح میکند. اگر در غبار کاروان مصری، نشانی از یوسف پیدا شود.
هوش مصنوعی: خودداری از بیحیایی، همچون شعلهای سوزان است. پری که از نگاه حسودان پنهان شده، به خوبی میداند که چگونه از چشمان آنها دور بماند.
هوش مصنوعی: بیابان دیوانگی شبیه بتکدهای است، گویی غبار چشمان آهو در حال حرکت است و در حرکت کاروانها تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: از چهره زیبایی میتوان شکستگی دل را مشاهده کرد، و صدای بال روحانیان به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: شب قدر، زمانی است که تو به وصال و نزدیکی کعبه میرسی. گویی که صبح شده و تو در حال دور زدن در اطراف کعبه هستی و در لباس حاجیان قرار داری.
هوش مصنوعی: پرنده ما به خاطر بی نیازیاش آزادی و پرواز دارد؛ اما چگونه ممکن است چشمانش به خاطر آرزوی یک تکه استخوان خسته و نگران شود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی کز کار قلاشی برو بعضی عیان گردد
گمان او یقین گردد یقین او گمان گردد
نشانی باشد آنکس را در آن دیده که هر ساعت
نشان بینشانی را نشان او نشان گردد
به گاه دیدن از دیدن به گاه گفتن از گفتن
[...]
دل ناشاد من شاید که روزی شادمان گردد
ولی مشکل که آن نامهر هرگز مهربان گردد
مرا گر شادی ای در دل رسد ناگه بدان ماند
که درشهری غریبی آیدوبی خانمان گردد
چنین که امروز زان بدخو بلا انگیز میبینم
[...]
سپاهان رابهریک چنددولتها جوان گردد
هوایش عنبر افشاند،زمینش گلستان گردد
زخارستان اندوهش گل عشرت ببار آید
درودیوارش از شادی بهشت جاودان گردد
هواهایی ز دلگیری چورای دشمنان تیره
[...]
سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گردد
به هر برجی خیالی ده که خورشید روان گردد
چه شکل است آن ز بهر کشتن خلقی بنامیزد
گه از دزدیده بنماید گه از شوخی نهان گردد
ز حسن خود چه در سر می کنی باد، ای درخت گل
[...]
زفیض عشق دلهای مخالف مهربان گردد
زآتش رشته های شمع با هم یکزبان گردد
زکوه غم مترسان سینه دریادل ما را
که این بار گران برکشتی ما بادبان گردد
تماشای رخش بی پرده از چشم که می آید؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.