آیا دیگر چه مدعا داشت
بیگانه نگاه آشنا داشت
خجلت نکشید مشت خاکم
سامان ضیافت صبا داشت
برداشت ز خاک اعتبارم
تیر تو مگر پر هما داشت
نگشود لب شکایت ما
گنجوری حاتم حیا داشت
حرصم به نمک چشی فرستاد
جایی که قناعت امتلا داشت
بی عشق تو صاف زندگانی
خاصیت آب ناشتا داشت
هرگز نشکست کشتی ما
لنگر از صبر ناخدا داشت
خوش گرد سرکسی نگشتیم
حقا که هزار مرحبا داشت
شد نکهت گل کف غبارم
شوق تو به من چه کارها داشت
پیراهن صبر اسیر زد چاک
دیوانگی انتظار ما داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.