|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیباییهای طبیعت سخن میگوید. او به زیبایی سبزهها و گلها اشاره میکند و به شوق معمایی که در هر شبنم وجود دارد اشاره دارد. همچنین، او جو و فضایی پر از احساسات شاعری را توصیف میکند و به درد و رنج اسیران اشاره میکند که نشاندهنده سرنوشت سخت آنهاست. به طور کلی، شعر غنی از احساسات عاشقانه و تفکرات عمیق درباره زندگی و سرنوشت است.
هوش مصنوعی: از محبت و عشق تو، هر سبزهای حالت مستی و شوق دارد و به هر سو که نگاه میکنم، منظرهای دلانگیز و زیبا وجود دارد.
هوش مصنوعی: با کمال میل! در این بیت، شاعر به زیباییهای طبیعت و احساسات عاشقانهاش اشاره میکند. او شادابی سبزه را مانند کتابی میبیند که در آن نام معشوقش را با شوق یاد میکند. هر قطره شبنم را نیز معما و رازهایی از عشق میداند که به او الهام میبخشد. به طور کلی، این شعر پر از احساسات لطیف و زیباییهای طبیعی است.
هوش مصنوعی: فضای دلپذیر و شاداب، مانند کشتیای است که با موجهای سرخوشی پیش میرود و باغ نیز با لالهها و گلها، به نوعی آغازگر زیبایی و طراوت شعر است.
هوش مصنوعی: کسی که در بند زنجیر شده است، میداند که سرنوشت اسیران به خطی مشخص و دردناک ربط دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی رفیق که با چون تو سروبالایی است
که از خدای بر او نعمتی و آلایی است
هر آن که با تو دمی یافته است در همه عمر
نیافته است اگرش بعد از آن تمنایی است
هر آن که رأی تو معلوم کرد و دیگر بار
[...]
مرا ز عشق نه عقل و نه دین دنیایی است
چه زندگی است که من دارم این چه رسوایی است
حدیث شوق همین بس که سوختم بی تو
سخن یکی است دگرها عبارت آرایی است
جدا ز یوسف خود تا شدم یقینم شد
[...]
نه پر ز خون جگرم از سپهر مینائی است
هلاک جانم ازین بیوفای هر جائی است
یکی ببین و یکی جوی و جز یکی مپرست
از آن جهت که دو بینی قصور بینائی است
وفا و مهر از آن گل طمع مدار ای دل
[...]
مرو به بادیه گردی که زرق و شیدایی است
برهنگی مطلب که آن لباس رعنایی است
زبان ببند و نظر باز کن که منع کلیم
کنایت از ادب آموزی تقاضایی است
دماغ یوسف اگر تر کنند کف ببرد
[...]
خوشم به درد که در پرده شکیبایی است
بدم به داغ که آیینه دار رسوایی است
به فکر زینت باطن کسی نمی افتد
مدار مردم عالم به ظاهرآرایی است
مشو به سینه چاک از گزند عشق ایمن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.