گنجور

 
اسیر شهرستانی

حشر آرام لقب آتش خس پوش من است

زهره زهر نما باده سر جوش من است؟

خندد از چهره خارم گل رخسار کسی

همچو دل آینه ای در بغل هوش من است

تا مروت نکشد خجلت رسوایی خویش

قفل زندان شکایت لب خاموش من است

گریه در پرده غیرت چقدر خنده نماست

خون خود خوردن و گلرنگ شدن جوش من است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

شور دریای سخن از دل پر جوش من است

قفل گنجینه معنی لب خاموش من است

معنی بکر که در پرده غیب است نهان

بی تکلف همه شب تنگ در آغوش من است

هر خیالی که به آن اهل سخن فخر کنند

[...]

سیدای نسفی

صدف گوهر اسرار نهان گوش من است

چشمه بحر معانی قدح هوش من است

موج طوفان خرد جنبش آغوش من است

شور دریای سخن از دل پرجوش من است

جویای تبریزی

لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است

چشم مخمور بتان خواب فراموش من است

آفتاب من بیا کز شوق هم آغوشی ات

چون مه نو آنچه از من مانده آغوش من است

نالهٔ حیرت نصیبان را زبان دیگر است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه