در دل گداختیم تمنای خویش را
شاید که ناله گرم کند جای خویش را
فرصت سلم خریده بازار محنتم
امروز می خورم غم فردای خویش را
زان پیشتر که گریه شود رو شناس ما
شستیم سرنوشت مداوای خویش را
آخر دچار کوی تو شد گرد تربتم
دیدم بهار آبله پای خویش را
یاد قدی ز بسکه به دل داشتم اسیر
بگداختم چو شمع سراپای خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی احساسات عمیق و درونی شاعر است که به تمناها و آرزوهایش اشاره دارد. شاعر در تلاش است تا ناله و غمش را ابراز کند و به یادآوری گذشته و دلتنگیهایش میپردازد. او در پی درمان دردهایش است و به یاد عشق و زیبایی معشوق میافتد. در نهایت، شاعر از شدت احساساتش مانند شمعی گداخته میشود و متوجه میشود که همچنان اسیر یادهای گذشته است.
هوش مصنوعی: در دل به آرزوهایمان شعله ور هستیم تا شاید صدای دلنشین ما بتواند جایگاه خود را پیدا کند.
هوش مصنوعی: امروز در بازار دنیای مشکلات، فرصتی برای آرامش پیدا کردهام و اکنون از غم فردای خود میزنم.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه گریه کنیم، ما مسیر و سرنوشت درمان خود را مشخص کردیم.
هوش مصنوعی: در نهایت، در نزدیکی مرگ من، در محله تو، زیبایی و سرسبزی را دیدم که درد و زخمهای پاهایم را فراموش کرده بودم.
هوش مصنوعی: به یاد محبوبی که خیلی به او دل بسته بودم، به قدری دلم بر او تنگ شده بود که مانند شمعی آب شدم و تمام وجودم را سوزاندم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
کردم وداع جملهٔ اعضای خویش را
گویی هزار بند گران پاره میکنم
هر گام پای بادیه پیمای خویش را
در زیر پای رفتنم الماس پاره ساخت
[...]
بطحا زگریه داد به خون، جای خویش را
یثرب الف کشید سراپای خویش را
خون می چکید تا به قیامت ز کربلا
گر می فشرد دامن صحرای خویش را
باغ فدک شنید که آن گل نیافت آب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.