دریا نمی ز اشک نمک پرور من است
دوزخ تفی ز گرمی خاکستر من است
دردسر خمار ندانسته ام ز چیست
نومیدم و شکسته دلی ساغر من است
دیوانگی به مکتب خاموشیم نشاند
سربسته راز بیخبری دفتر من است
هر ساعتم به رنگ دگر سوخته است عشق
طرح بهار گرده خاکستر من است
بیگانگی مکن که نکو می شناسمت
هر خون که کرده تیغ تو زیر سرمن است
تا پرگشوده ام شده ام صید بی غمی
پرواز برق خرمن بال و پر من است
گردید عقل درد ته ساغرم اسیر
تا نشئه شراب جنون آور من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و پیچیده شاعر درباره عشق و درد و جنون میپردازد. شاعر از دریا به عنوان نماد اشک و غم یاد میکند و دوزخ را به نشانه آتش و رنج خود میداند. او احساس ناامیدی و شکستی را بیان میکند که در دنیای عشق تجربه کرده است. دیوانگی و نادانی او را به سمت سکوت و بیخبری سوق داده و عشقش هر لحظه رنگ و روی تازهای به خود میگیرد. شاعر به بیگانگی اشاره میکند و میگوید که هر زخم و دردش به تیغ فریبنده دیگری مربوط است. او خود را صید بیغم میداند و در نهایت عقلش را به عنوان برده سرخوشی ناشی از شراب جنون توصیف میکند. به طور کلی، شعر بیانگر تضادها و احساسات متضاد ناشی از عشق و زندگی است.
هوش مصنوعی: دریا از اشکهای تلخ من پر شده و دوزخ هم نتیجهی گرمای خاکستر وجود من است.
هوش مصنوعی: من نمیدانم که چرا درگیر درد و خمار هستم. احساس ناامیدی و دل شکستهای دارم و تنها مونس من، جام میباشد.
هوش مصنوعی: در خاموشی و سکوت، او مرا به دیوانگی کشاند و رازی پنهان در وجود من نهفته است که خودم از آن بیخبرم.
هوش مصنوعی: هر لحظه از زندگیام به شکلی متفاوت گذر کرده و عشق، همچون نقشی زیبا در بهار، در دل من به جا مانده، در حالی که خودم به حالت خاکستر درآمدهام.
هوش مصنوعی: از دوری خودداری کن، چون من تو را به خوبی میشناسم. هر خونی که به دست تو ریخته شده، دلیلی بر نزدیکی ماست.
هوش مصنوعی: وقتی که بالهایم را گشودهام، آزاد و رها شدهام و از هیچ چیزی ناراحت نیستم. احساس میکنم که پرواز کردن برایم همچون جرقهای در خرمن زندگیام است.
هوش مصنوعی: عقل من در درد و مشکلات اسیر شده است، زیرا نشئه و لذت شراب دیوانهوار من وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نقش حصیر نیست که بر پیکر من است
شهباز اوج فقرم و این شهپر من است
این باده رسیده که در ساغر من است
حور من و بهشت من و کوثر من است
تا سر بر آستانه همت گذاشتم
[...]
ای مقدم تو قبله چشم تر من است
هر جا که نقش پای تو باشد سر من است
خوابم بدیده بی تو چو شبنم بود حرام
شبها اگر چه خرمن گل بستر من است
در کوی تو غبار مرا می برد نسیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.