ای مقدم تو قبله چشم تر من است
هر جا که نقش پای تو باشد سر من است
خوابم بدیده بی تو چو شبنم بود حرام
شبها اگر چه خرمن گل بستر من است
در کوی تو غبار مرا می برد نسیم
هر جا که منزل تو بود محشر من است
بیرون شدم ز بیضه و گشتم اسیر دام
ایام در شکنجه بال و پر من است
چون غنچه سایه پرور پیراهن خودم
هر جا روم کلاه سرم چادر من است
دریا دلان به کس دم آبی نمی دهند
گرداب چشمه تر ز لب ساغر من است
چون ابر گریه را نکنم خار سیدا
این اشک نیست طفل به جان پرور من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر معشوق را "قبله چشم" خود میداند و هر جایی که نقش پای او باشد، سر و جان او نیز در آن است. او از نبود معشوقش رنج میبرد و خواب آرامی ندارد، همچنین در کوی معشوق، بوی او را حس میکند. شاعر از احساس اسیری در عشق صحبت میکند و نشان میدهد که این عشق برایش عذابی بزرگ است. او به زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر زندگی خود اشاره میکند و اشکش را به عنوان نشانهای از عشق و وابستگی به او توصیف میکند. در کل، این شعر بیانگر عواطف عمیق و حسرتی است که ناشی از فاصله و جدایی از معشوق است.
هوش مصنوعی: تو به عنوان محور نگاه من هستی و هر جایی که نشانهای از تو وجود داشته باشد، دل و جان من در آنجا است.
هوش مصنوعی: خواب من در absence از تو مانند شبنم است که در شب حرام است، هرچند که بستر من پر از گلهاست.
هوش مصنوعی: در خیابان تو، نسیمی مرا به حرکت درمیآورد و هر جایی که تو حضور داشته باشی، برای من به معنای جایگاه خاص و پرهیجان است.
هوش مصنوعی: از تخمک بیرون آمدم و به دام روزگار گرفتار شدم، در حالی که آزار و زجر بال و پر من را دچار کرده است.
هوش مصنوعی: من مثل غنچهای که زیر سایه پرورش مییابد، در هر مکانی که میروم، چادر سفیدم مثل کلاهی برای من است.
هوش مصنوعی: افراد دلسوخته و عاشق به هیچکسی کمک نمیکنند و هیچ چیز را به او نمیبخشند، در حالی که احساسات و نوشیدنیهای من از زمین و چشمهای که خودم دارم، عمیقتر و غنیتر است.
هوش مصنوعی: من به اندازه ابرها گریه نخواهم کرد، چراکه این اشکها فرزند روح و جان من هستند و نمیتوانم به سادگی آنها را نادیده بگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نقش حصیر نیست که بر پیکر من است
شهباز اوج فقرم و این شهپر من است
این باده رسیده که در ساغر من است
حور من و بهشت من و کوثر من است
تا سر بر آستانه همت گذاشتم
[...]
دریا نمی ز اشک نمک پرور من است
دوزخ تفی ز گرمی خاکستر من است
دردسر خمار ندانسته ام ز چیست
نومیدم و شکسته دلی ساغر من است
دیوانگی به مکتب خاموشیم نشاند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.