حق است دین سید و دین من این بود
برهان واضح است و دلیل مبین بود
گفتم که من همینم و معشوق من همان
دیدم که اوست آنکه همان و همین بود
آن نور آسمان و زمین است و نزد ما
روح تو آسمان و تن تو زمین بود
در ذره آفتاب جمالش نموده رو
بیند کسی که دیدهٔ او خُردبین بود
آئینهٔ خداست دل پاک روشنم
زان رو بود که لایق این آفرین بود
حق را به خلق هر که شناسد نه عارف است
حق را به حق شناس که عارف همین بود
هر صورتی که نقش کنم در ضمیر خویش
نقش خیال صورت نقاش چین بود
نقد خزینهٔ ملک است این امانتم
بسپارمش به دست کسی کو امین بود
والله به جان سید مستان که همدمم
جام می است تا نظر واپسین بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به موضوعاتی چون حقیقت دین، عشق الٰهی، و شناخت حق میپردازد. شاعر به روشنایی و حقیقت معشوق خود اشاره کرده و میگوید که او نور آسمان و زمین است. او با تأکید بر معرفت واقعی نسبت به حق، از اهمیت دل پاک و روشن سخن میگوید. همچنین به امین بودن در انتقال معارف اشاره کرده و از عشق و سرمستی در کشف حقیقت یاد میکند. در نهایت، شعر نشاندهنده پیوند عمیق بین روح و معنا و جستوجوی حقیقت در زندگی است.
هوش مصنوعی: این حق است که دین سید، یعنی پیشوای ما، همین است. دلیل آن هم روشن و قابل فهم است.
هوش مصنوعی: گفتم که من همین هستم و محبوب من نیز همین است. سپس متوجه شدم که او همان کسی است که همیشه و در هر حال یکسان بوده است.
هوش مصنوعی: این نور به همه جا میتابد و در واقع روح تو مانند آسمان و جسم تو مانند زمین است.
هوش مصنوعی: کسی که چشمش ناتوان و کوچک است، نمیتواند جلال و زیبایی خورشید را در یک ذره از آن ببینید.
هوش مصنوعی: دل پاک و روشن من، همچون آینهای است که نشاندهندهی حقیقت خداوند است، زیرا که این دل، شایستهی ستایش و نعمتهای الهی است.
هوش مصنوعی: کسی که حق را از روی شناخت خود به دیگران معرفی کند، عارف نیست؛ بلکه عارف واقعی کسی است که حق را به حق خود بشناسد و درک کند.
هوش مصنوعی: هر شکلی که در ذهن خود ایجاد کنم، آن تصویر خیالی که در آن وجود دارد، متعلق به نقاش چینی است.
هوش مصنوعی: این دُر گرانبها از خزانهی ملک است و من تصمیم دارم آن را به دست فردی که مورد اعتماد است، بسپارم.
هوش مصنوعی: به جان سید مستان قسم میخورم که یار و همدم من تنها جام شراب است تا زمانی که آخرین نگاه را به سوی خود بگردانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مه نور میفشاند و سگ بانگ میکند
مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بوَد
از ماه نور گیرد ارکان آسمان
خود کیست آن سگی که به خار زمین بوَد؟
شاها همای فتح و ظفر روز معرکه
با شاهباز رایت تو همنشین بود
هر جا که مرکب تو رود ابر کردگار
چون سایه با رکاب و عنانت قرین بود
بر هر زمین که نعل سمندت گذار کرد
[...]
آن را که حسن و شکل و شمایل چنین بود
چندان که ناز بیش کند نازنین بود
وقتی در آب و آینه میبین جمال خویش
کز روزگار حاصل عمرت همین بود
با خود نشین و همدم و همراز خویش باش
[...]
ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود
نبود عجب گر دل او آهنین بود
ماییم و خوابهای پریشان تمام شب
خوش وقت آنکه با چو تویی همنشین بود
تیغم نه بر قفا، به گلو زن که گاه مرگ
[...]
هرچند لطف عادت آن نازنین بود
با جمله مهر ورزد وبا ما بکین بود
رویش درآب آینه بیند نظیر خویش
حد جمال وغایت خوبی همین بود
مانند رنگ داده صباغ صنع نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.