نایب گفت که «پیش از این کافران بت را میپرستیدند و سجود میکردند ما در این زمان همان میکنیم. این چه میرویم و مغول را سجود و خدمت میکنیم و خود را مسلمان میدانیم و چندین بتان دیگر در باطن داریم از حرص و هوا و کین و حسد و ما مطیع این جملهایم پس ما نیز ظاهراً و باطناً همان کار میکنیم و خویشتن را مسلمان میدانیم.» فرمود امّا اینجا چیز دیگر هست چون شما را این در خاطر میآید این بد است و ناپسند قطعا دیده دل شما چیزی بیچون و بیچگونه و عظیم دیدهاست که این او را زشت و قبیح مینماید. آب شور، شور کسی را نماید که او آب شیرین خوردهباشد وَ بِضِدِّهَا تَتَبَیَّنُ الْاَشْیَاءُ پس حق تعالی در جان شما نور ایمان نهادهاست که این کارها را زشت میبینید آخر در مقابله نغزی، این زشت نماید و اگرنی دیگران را چون این درد نیست در آنچ هستند شادند و میگویند «خود، کار این دارد». حق تعالی شما را آن خواهد دادن که مطلوب شماست و همّت شما آنجا که هست شما را آن خواهد شدن که اَلطَّیْرُ یَطِیْرُ بِجَنَاحَیْهِ وَالْمُؤْمِنُ یَطِیْرُ بِهِمَّتِهِ خلق سه صنفند: ملایکهاند که ایشان همه عقل محضند؛ طاعت و بندگی و ذکر ایشان را طبع است و غذاست و به آن خورش و حیات است چنانکه ماهی در آب، زندگی او از آب است و بستر و بالین او آب است. آن در حق او تکلیف نیست چون از شهوت مجرّد است و پاک است پس چه منّت اگر او شهوت نراند؟ یا آرزوی هوا و نفی نکند؟ چون ازینها پاک است و او را هیچ مجاهده نیست و اگر طاعت کند آن با حساب طاعت نگیرند چون طبعش آن است و بی آن نتواند بودن. و یک صنف دیگر بهایمند که ایشان شهوت محضند. عقل زاجر ندارند بریشان تکلیف نیست. ماند آدمی مسکین که مرکب است از عقل و شهوت نیمش فرشته است و نیمش حیوان نیمش مار است و نیمش ماهی. ماهیاش سوی آب میکشاند و مارش سوی خاک؛ در کشاکش و جنگ است مَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ اَعْلَیَ مِنَ اَلْمَلَائِکَةِ وَمَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ اَدْنَی مِنَ الْبَهَایمِ.
فرشته رَست به علم و بهیمه رَست به جهل
میانِ دو به تنازع بمانْد مردمزاد
اکنون بعضی از آدمیان متابعت عقل چندان کردند که کلّی ملک گشتند و نور محض گشتند ایشان انبیا و اولیااند از خوف و رجا رهیدند که لَاخَوْفُ عَلَیْهِمْ وَلَاهُمْ یَحْزَنُونَ و بعضی از شهوت بر عقلشان غالب گشت تا به کلی حکم حیوان گرفتند و بعضی در تنازع ماندهاند و آنها آن طایفهاند که ایشان را در اندرون رنجی و دردی و فغانی و تحسّری پدید میآید و به زندگانی خویش راضی نیستند اینها مؤمنانند اولیا منتظر ایشانند که مؤمنان را در منزل خود رسانند و چون خود کنند و شیاطین نیز منتظرند که او را به اسفلالسّافلین سوی خود کشند.
ما میخواهیم و دیگران میخواهند
تا بخت کهرا بود کهرا دارد دوست
اِذَا جَاءَ نَصْرُاللهِّ الی آخر مفسّران ظاهر چنین تفسیر میکنند که «مصطفی (صلی الله علیه و سلَّم) همّتها داشت که عالمی را مسلمان کنم و در راه خدا آورم چون وفات خود را بدید گفت آه نزیستم که خلق را دعوت کنم. حق تعالی گفت غم مخور در آن ساعت که تو بگذری ولایتها و شهرها را که به لشکر و شمشیر میگشودی جمله را بیلشکر مطیع و مؤمن گردانم و اینکه نشانش آن باشد که در آخر وفات تو خلق را بینی از در درمیآیند گروه گروه مسلمان میشوند چون این نشان بیاید بدان که وقت سفر تو رسید اکنون تسبیح کن و استغفار کن که آنجا خواهی آمدن.» و اما محقّقان میگویند که «معنیش آن است آدمی میپندارد که اوصاف ذمیمه را به عمل و جهاد خود از خویشتن دفع خواهد کردن. چون بسیار مجاهده کند و قوّتها و آلتها را بذل کند نومید شود. خدای تعالی او را گوید که میپنداشتی که آن به قوت و به فعل و به عمل تو خواهدشدن. آن سنّت است که نهادهام یعنی آنچ تو داری در راه ما بذل کن بعد از آن بخشش ما دررسد. درین راه بیپایان ترا میفرماییم که به این دست و پای ضعیف سیر کن ما را معلوم است که به این پای ضعیف این راه را نخواهی بریدن.
بلکه به صد هزار یک منزل نتوانی ازین راه بریدن الا چون درین راه بروی چنانک از پای درآیی و بیفتی و ترا دیگر هیچ طاقت رفتن نماند بعد از آن عنایت حق ترا برگیرد چنانکه طفل را مادام که شیرخواره است او را بر میگیرند و چون بزرگ شد او را به وی رها میکنند تا میرود اکنون چون قواهای تو نماند در آن وقت که این قوتها داشتی و مجاهدهها مینمودی گاه گاه میان خواب و بیداری به تو لطفی مینمودیم تا به آن در طلب ما قوت میگرفتی و اومیدوار میشدی این ساعت که آن آلت نماند لطفها و بخششها و عنایتهای ما را ببین که چون فوج فوج بر تو فرومیآیند که به صدهزار کوشش ذرّهای از این نمیدیدی اکنون فَسَبِحَّ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاَسْتَغْفِرَهُ استغفار کن ازین اندیشهها و پندار که میپنداشتی آن کار از دست و پای تو خواهد آمدن و از ما نمیدیدی. اکنون چون دیدی که از ماست استغفار کن اِنَّهُ کانَ تَوَّاباً. ما امیر را برای دنیا و ترتیب و علم و عملش دوست نمیداریم دیگرانش برای این دوست میدارند که روی امیر را نمیبینند پشت امیر را میبینند. امیر همچون آینه است و این صفتها همچون دُرهای ثمین و زرها که بر پشت آینه است آنجا نشاندهاند آنها که عاشق زرند و عاشق دُرّند نظرشان بر پشت آینه است و ایشان که عاشق آینهاند نظرشان بر دُرّ و زر نیست پیوسته روی به آینه آوردهاند و آینه را برای آینگی دوست میدارند زیرا که در آینه جمال خوب میبینند از آینه ملول نمیگردند امّا آنکس که روی زشت و معیوب دارد در آینه زشتی میبیند زود آینه را میگرداند و طالب آن جواهر میشود. اکنون بر پشت آینه هزار گونه نقش سازند و جواهر نشانند روی آینه را چه زیان دارد؟ اکنون حق تعالی حیوانیّت و انسانیت را مرکّب کرد تا هر دو ظاهر گردند که وَبِضِدِّهَا تَتَبَیَّنُ الْاَشیاءُ تعریف چیزی بیضدّ او ممکن نیست و حق تعالی ضد نداشت میفرماید که کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیاً فَاَحْبَبْتُ بِاَنْ اُعْرَفَ پس این عالم آفرید که از ظلمت است تا نور او پیدا شود و همچنین انبیا و اولیا را پیدا کرد که اُخْرُجْ بِصِفَاتِیْ اِلَی خَلْقِی و ایشان مظهر نور حقّند تا دوست از دشمن پیدا شود و یگانه از بیگانه ممتاز گردد که آن معنی را از روی معنی ضدّ نیست الا به طریق صورت همچنانکه در مقابلهٔ آدم، ابلیس و در مقابلهٔ موسی فرعون و در مقابلهٔ ابراهیم نمرود و در مقابلهٔ مصطفی (صلّی الله علیه و سلّم) ابوجهل الیمالانهایه پس به اولیا خدا را ضد پیدا شود اگرچه در معنی ضد ندارد چنانک دشمنی و ضدی مینمودند کار ایشان بالا گرفت و مشهورتر میشد که یُریْدُوْنَ لِیُطْفِئوْا نُوْرَاللهِّ بِاَفْوَاهِهِم وَاللهُّ مُتِمُّ نُوْرِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُوْنَ.
مه نور میفشاند و سگ بانگ میکند
مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بوَد
از ماه نور گیرد ارکان آسمان
خود کیست آن سگی که به خار زمین بوَد؟
بسیار کسان هستند که حقتعالی ایشان را به نعمت و مال و زر و امارت عذاب میدهد و جان ایشان از آن گریزان است. فقیری در ولایت عرب، امیری را سوار دید در پیشانی او روشنایی انبیا و اولیا دید گفت سُبْحَانَ مَنْ یُعَذِّبُ عِبَادَهُ بِالنِّعَمِ.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: نایب در این متن به نقد وضعیت دینی و روانی انسانها میپردازد و میگوید که بسیاری از کسانی که خود را مسلمان میدانند، در باطن به هوسها و حرصهای دنیوی گرفتارند و در واقع همانند کافران بتپرست هستند. او به وجود نور ایمان در دل مؤمنان اشاره میکند که باعث میشود آنها زشتیها را ببینند. این در حالی است که بسیاری از افراد از روی شهوات خود تبعیت میکنند و دچار رنج و اندوه هستند.
نایب سپس درباره نگاه انسان به زندگی و تلاشهایش سخن میگوید و بر این نکته تأکید میکند که هیچ عملی بدون کمک خداوند به نتیجه نمیرسد. او توضیح میدهد که انسان باید از خود ناامید شود و به تکیه به رحمت خداوند بپردازد. در نهایت، او به رابطه انسان با خدا و چگونگی ظهور نور حق در دنیا اشاره میکند و این را به وجود انبیا و اولیا تعبیر میکند که در واقع مظهر نور حق هستند.
متن در کل به تقابل انسان با خود، نوع نگاه او به زندگی، و رابطهاش با خداوند میپردازد و به ضرورت استغفار و تسلیم در برابر اراده الهی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: نایب بیان کرد که در گذشته کافران به بتها سجده میکردند و اکنون ما نیز همان کار را انجام میدهیم. ما میرویم و به مغولها احترام میگذاریم و خود را مسلمان میدانیم، در حالی که در باطن ما بتهایی از حرص، خواستهها، کینه و حسد وجود دارد و ما در برابر آنها تسلیم هستیم. بنابراین، ما نیز به ظاهر و باطن، همان کارها را انجام میدهیم و خود را مسلمان محسوب میکنیم. او فرمود که این کارها را ناپسند میداند، زیرا در دل شما نور ایمان وجود دارد که این اعمال را زشت میسازد. هر کس که آب شیرین نوشیده باشد، طعم شیرینی آب شور را نمیپسندد. خداوند در وجود شما نور ایمان را قرار داده که این رفتارها را زشت میبیند. در مقابل زیبایی، رفتارهای زشت نمایان میشود و دیگران که این درد را ندارند، در آنچه انجام میدهند شادند و میگویند که خود این کار را دارند. خداوند به شما چیزهایی را خواهد داد که مطلوب شماست و همت شما به جایی میرسید که در شوق پرواز خواهید بود. آفرینش سه نوع است: فرشتگان که عقل محض دارند و طاعت و بندگی برای آنها طبیعی و غذایی چون آب برای ماهی است. اینان چیزی به عنوان تکلیف ندارند زیرا از شهوت و آلودگی پاکاند. در مقابل، حیوانات تنها در پی شهوت هستند و تکلیف بر آنها نیست. اما انسان، موجودی است که ترکیبی از عقل و شهوت دارد؛ نیمهاش فرشته و نیمهاش حیوان است. کشش ماهی او را به سمت آب و کشش مار او را به خاک میکشد. انسان در جنگ و کشمکش بین این دو بخش است. هر کس که عقلش بر شهوتش غلبه کند، بالاتر از فرشتگان است و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند، پایینتر از حیوانات است.
هوش مصنوعی: فرشته به خاطر داشتن علم و دانش به مقام رفیع دست پیدا کرده است، و حیوانات بر اثر جهل و نادانی در مرتبهای پایینتر قرار دارند. انسانها نیز در میان این دو وضعیت، یعنی علم و جهل، دچار چالش و نزاع هستند.
هوش مصنوعی: بعضی از انسانها به قدری به عقل و خرد خود پایبندند که به مقامهای عالی دست یافته و نور مطلق شدهاند؛ این افراد انبیا و اولیا هستند که از خوف و امید نجات یافتهاند و دیگر نیازی به نگرانی یا اندوه ندارند. در مقابل، برخی دیگر تحت تأثیر تمایلات نفسانی قرار گرفته و به حالت حیوانی درآمدهاند. همچنین، گروهی در کشمکش و نزاعها ماندهاند و به همین دلیل در درون خود احساس رنج، درد و افسوس میکنند و از زندگیشان راضی نیستند. این افراد مؤمن هستند و اولیا به انتظار آنان نشستهاند تا آنان را به سر منزل مقصود برسانند. از سوی دیگر، شیاطین نیز در انتظارند تا آنها را به قعر آتش بکشند.
هوش مصنوعی: ما آرزوهای خود را داریم و دیگران نیز خواستههای خود را دارند، اما در نهایت سرنوشت و شانس چه کسی را به پل زندگی میآورد و چه کسی را از آن دور میکند.
هوش مصنوعی: هنگامی که یاری خداوند فرا رسد، مفسران اینگونه تفسیر میکنند که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آرزو داشت که مردم را به دین اسلام دعوت کند. اما هنگامی که نزدیک به وفات خود بود، نگران شد که نتواند این کار را انجام دهد. خداوند به او گفت که در آن زمان غمگین نباش، زیرا زمانی که تو از دنیا بروی، شهرها و مردمان را بدون لشکر و شمشیر تسلیم و مؤمن خواهم کرد. نشانه این امر آن است که در زمان وفات تو، افرادی گروه گروه به دین اسلام میپیوندند و به تو ملحق میشوند. بنابراین، در این لحظه، به تسبیح و استغفار بپرداز. از سوی دیگر، کارشناسان میگویند که این معنا دارد که انسان فکر میکند که با تلاش و مجاهده خود میتواند ویژگیهای ناپسند را از خود دور کند. هرچقدر هم که جدیت به خرج دهد و سرمایهگذاری کند، در نهایت ممکن است ناامید شود. خداوند به او میگوید که فکر میکردی که این کارها با قدرت و عمل تو ممکن خواهد شد. این یک سنت الهی است که اگر در راه خداوند مال و جان خود را صرف کنی، آنگاه رحمت ما به تو خواهد رسید. در این مسیر بیانتها، ما به تو میگوییم که با این دست و پای ضعیف، نمیتوانی به مقصد برسی.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقصدی بزرگ، هرگز نمیتوانی از راه آسان و بدون تلاش عبور کنی، مگر اینکه در این مسیر، به سختی بیفتی و از پا بیفتی و پس از آن، دیگر هیچ نیرویی برای ادامهی مسیر نداشته باشی. در آن زمان، لطف خدا به تو میرسد، همانطور که مادر در زمان نوزادی فرزندش را در آغوش میگیرد و وقتی او بزرگ شد، او را رها میکند تا خود راه برود. حالا که دیگر قوا و نیرویی نداری، به یاد میآوری که زمانی با وجود قوتهایت، گاهی در میان خواب و بیداری، لطفی را از ما دریافت میکردی تا به وسیلهی آن، قوتی در طلب ما پیدا میکردی و امیدوار میشدی. اکنون که آن ابزار و نیروی تو نیست، لطفها و رحمتهای ما به تو روی میآورند و همچون بارانی پرقدرت بر سرت فرود میآیند، بهطوریکه در گذشته، با صدها تلاش ناچیز، به این مقدار رحمت پی نمیبردی. حالا باید با ستایش و شکرگزاری خداوند به سر و سامان آوری و از اندیشههای غلطت که میپنداشتی کارها به دست و پای تو وابسته است، عذرخواهی کنی. ما امیر را به خاطر کارها و توانمندیهایش دوست نمیداریم؛ دیگران او را به خاطر این ویژگیها دوست دارند چون فقط پشت او را میبینند. امیر مانند آینهای است که زیباییها و صفات باارزش بر روی آن نقاشی شدهاند. کسانی که به دُر و جواهرات عشق میورزند، فقط به پشت آینه خیره میشوند، اما عاشقان آینه، به خود آینه توجه دارند و زیباییها را در آن میجویند. حال اگر بر روی آینه هزار نقش و جواهر بزنند، چه ضرری دارد؟ خداوند انسان و حیوان را در کنار هم آفرید تا هر دو درخشندگی خود را نشان دهند. بدون تضاد، تعریف هیچ چیزی ممکن نیست. خداوند که ضدی ندارد، فرموده است که "من گنجی پنهان بودم، پس دوست داشتم که شناخته شوم" و برای همین این جهان را آفرید تا از تاریکی به نور برسد. همچنین انبیا و اولیا را به وجود آورد تا صفات خود را به مردم نشان دهند و روشن کنند که دوست از دشمن و یگانه از بیگانه به راحتی تمییز داده شود. این مفهوم تنها با اصل تضاد به معنا میآید، مانند تضاد آدم و ابلیس یا موسی و فرعون. در واقع، خداوند به وسیلهی دشمنان، خود را به خوبی معرفی میکند تا حقیقت را برای مردم روشن کند.
هوش مصنوعی: مه نور افشانده و سگ پارس میکند. ماه چه تقصیری دارد؟ این ویژگی سگهاست.
هوش مصنوعی: از نور ماه، پایههای آسمان روشن میشود. چه کسی است آن کسی که مانند سگی بر روی خاری در زمین قرار دارد؟
هوش مصنوعی: افرادی وجود دارند که خداوند آنان را به واسطه نعمتها، ثروت و مقام، مورد آزمایش قرار میدهد، در حالی که روحشان از این مسایل بیزار است. یک فقیر در سرزمین عرب، امیری را دید که بر اسب سوار است و در چهرهاش نورانیتر از پیامبران و اولیا دیده میشد و گفت: «پاک است آنکه بندگانش را با نعمتها عذاب میکند.»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.