گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

موحد در این ره به تقلید نیست

مجرد که باشد که تجرید نیست

تو صاحب وجودی وجود ای عزیز

مقلد به اطلاق و تقبید نیست

چنان غرقه شد قطره در بحر ما

که از ما یکی قطره وا دید نیست

مجدد نماید تو را در ظهور

ولی در بطون نام تجدید نیست

مرا عید و نوروز باشد به عشق

چه غم دارم ار عقل را عشق نیست

نه قرب و نه بعد و نه وصل و نه فصل

نشانی ز تقریب و تبعید نیست

موحد هم او و موحد هم او

جز او سید ملک توحید نیست

 
 
 
حکیم نزاری

خراباتِ مردان خرابات نیست

در آن مصطبه عزّی ولات نیست

در اوقاتِ دیوانگانِ الست

مهم تر ز مستی مهمّات نیست

به عین الیقین دیده اند اهلِ راز

[...]

کمال خجندی

غم عشق را هیچ تدبیر نیست

بجز وصل و آنچز به تقدیر نیست

به قتل محبان فا مانع است

و گر نه ز محبوب تقصیر نیست

گرفتم که بر دل زدی ناوکم

[...]

حزین لاهیجی

نشان حسب، ترک ما و منی ست

ز خود گر نیارد گذشتن، دنی ست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه