موحد در این ره به تقلید نیست
مجرد که باشد که تجرید نیست
تو صاحب وجودی وجود ای عزیز
مقلد به اطلاق و تقبید نیست
چنان غرقه شد قطره در بحر ما
که از ما یکی قطره وا دید نیست
مجدد نماید تو را در ظهور
ولی در بطون نام تجدید نیست
مرا عید و نوروز باشد به عشق
چه غم دارم ار عقل را عشق نیست
نه قرب و نه بعد و نه وصل و نه فصل
نشانی ز تقریب و تبعید نیست
موحد هم او و موحد هم او
جز او سید ملک توحید نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان توحید و یگانگی خداوند میپردازد و تأکید میکند که در این مسیر تقلید جایی ندارد. شاعر بر این باور است که انسان با وجودش، خود وجودی است مستقل و نیازی به تقلید ندارد. او به تداخل و اتحاد انسان و خدا در عالم وجود اشاره میکند و میگوید که در عشق و مجذوبیت، نشان و علامتهای مادی و عقلانی دیگر معنا ندارد. در نهایت، شاعر بر یگانگی و وحدت در هستی تأکید میکند و میگوید که جز خداوند، هیچ چیز دیگری حاکم بر توحید نیست.
هوش مصنوعی: در این مسیر، ایمان واقعی به تقلید وابسته نیست. فردی که از دنیا دور شده و به بصیرت رسیده، در این حالت نیازی به تجرید ندارد.
هوش مصنوعی: تو دارای وجودی هستی، ای عزیز، که در هیچ گونه محدودیتی نمیگنجد و نمیتوانی به شکل مطلق و یا مقید تعریف شوی.
هوش مصنوعی: قطرهای به قدری در دریا غرق شد که دیگر هیچ نشانهای از خودش باقی نگذارد و انگار به کلی در میان دریا گم شد.
هوش مصنوعی: تو در ظهور دوبارهات را به خوبی نشان میدهی، اما در باطن، نوید تجدیدی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: عید و نوروز من عشق است، بنابراین اگر عقل به عشق نرسد، برای من اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: نه نزدیکی وجود دارد و نه دوری، نه پیوندی هست و نه جدایی؛ هیچ نشانهای از نزدیکی یا دوری در اینجا دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: مؤمن واقعی فقط اوست و غیر از او کسی نیست که به توحید واقعی باور داشته باشد. در واقع، او سرور و حضرت حق در یکتاپرستی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مخور غم که اندیشه ها هیچ نیست
که البرز از ببر، دل ریش نیست
یکی آشکارا و نادیدنیست
نشانش شب تیره و روشنیست
خراباتِ مردان خرابات نیست
در آن مصطبه عزّی ولات نیست
در اوقاتِ دیوانگانِ الست
مهم تر ز مستی مهمّات نیست
به عین الیقین دیده اند اهلِ راز
[...]
غم عشق را هیچ تدبیر نیست
بجز وصل و آنچز به تقدیر نیست
به قتل محبان فا مانع است
و گر نه ز محبوب تقصیر نیست
گرفتم که بر دل زدی ناوکم
[...]
نشان حسب، ترک ما و منی ست
ز خود گر نیارد گذشتن، دنی ست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.