ماییم کز جهان همه دل برگرفتهایم
جان دادهایم و دامن دلبر گرفتهایم
مست و خراب و عاشق و رندیم و بادهنوش
آب حیات از لب ساغر گرفتهایم
چون مذهب قلندر رندی و عاشقی است
رندانه ما طریق قلندر گرفتهایم
صدبار خواندهایم کلام خدا تمام
امروز فاتحه دگر از سر گرفتهایم
عشق آتشی گرفته و در جان ما زده
ما شمعوار از آتش او در گرفتهایم
بر لب گرفتهایم لب جام می مدام
دامان ساقی و لب کوثر گرفتهایم
یاران ندیم مجلس ما نعمت الله است
بنگر که ما حریف چه درخور گرفتهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال و هوای عاشقانه و مستی است که شاعر در آن به سر میبرد. او از دل بریدن از دنیا و آغشته شدن به عشق و میگوید. شاعر خود را در حالت مستی و عشق وصف میکند و به رندی و آزادگی اشاره دارد. او به این نکته میپردازد که در جستجوی حقیقت و معرفت، از کلام خدا نیز به گونهای جدید و متفاوت استفاده میکند. عشق را به آتش تشبیه میکند که جان او را درگیر کرده و در این آتش مانند شمع میسوزد. در نهایت، او از مجالس دوستانه و نعمتهایی که دریافت میکند، یاد میکند و به ارزش و موقعیت خود در این جمع اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که از دنیا دل بر کندهایم، زندگی خود را فدای عشق کردهایم و به آغوش محبوب خود پناه آوردهایم.
هوش مصنوعی: ما شاد و سرمست و عاشق و خوشگذرانیم و از جام شراب، زندگی جاودان را چشیدهایم.
هوش مصنوعی: چون عقیده و رفتار شخصی که آزادانه و عاشقانه زندگی میکند، ما نیز راه و روش او را در پیش گرفتهایم.
هوش مصنوعی: ما بارها آیات الهی را خواندهایم، اما امروز دوباره با رویکردی نو فاتحهای جدید آغاز کردهایم.
هوش مصنوعی: عشق همچون آتشی در وجود ما شعلهور شده و ما مانند شمعی هستیم که به خاطر این آتش نور میافشاند.
هوش مصنوعی: ما همیشه لیوان شراب را در دست داریم و دامن ساقی را گرفتهایم و همچنین به خوبیهای زندگی و نعمتهای بهشتی دسترسی داریم.
هوش مصنوعی: دوستان و همراهان ما در این مجلس از نعمتهای الهی هستند. دقت کن که ما چقدر در انتخاب همنشینان و همراهان خود به درستی عمل کردهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما هر چه آن ماست ز ره بر گرفتهایم
با پیر خویش راه قلندر گرفتهایم
در راه حق چو محرم ایمان نبودهایم
ایمان خود به تازگی از سر گرفتهایم
چون اصل کار ما همه روی و ریا نمود
[...]
ما حاصل از جهان غم دلبر گرفته ایم
وز جهان بجان دوست که دل برگرفته ایم
زین در گرفته ایم بپروانه سوز عشق
چون شمع آتش دل ازین در گرفته ایم
با طلعتت زچشمه ی خور دست شسته ایم
[...]
دیگر هوای عشق تو در سر گرفتهایم
عشق رخ چو ماه تو از سر گرفتهایم
بر یاد آن دو چشم و لب لعل دلکشت
از بادهٔ خیال تو ساغر گرفتهایم
دایم خیال قدّ چو سرو روان تو
[...]
ما ای صنم هوای تو از سر گرفتهایم
چون شمع ز آتش دل خود درگرفتهایم
دل برگرفتهایم ز هستی خویشتن
زان پس هوای همچو تو دلبر گرفتهایم
بهر غذای طوطی طبع سخن گذار
[...]
مائیم کز جهان غم دلبر گرفته ایم
دل داده ایم و دامن دلبر گرفته ایم
ارمک عزیز ماست که در بر گرفته ایم
سر تا بپای او همه در زر گرفته ایم
از پیشک طلا و در دگمهای جیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.