باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی چنین
دیده روشن کن بروی مجلس افروزی چنین
دوست با ما در مقام خشم و دنبالش رقیب
یار ما بد مهر و دنبالش بدآموزی چنین
آفتابی بود حسنت، سایه از ما برگفت
روزگاری شد که میترسیدم از روزی چنین
همچو نای مطربم، با ناله و دردی چنان
همچو شمع مجلسم، در گریه و سوزی چنین
سینه مجروح شاهی و خدنگ ناز او
وان دل صد پاره را هم تیر دلدوزی چنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز نوروزست و ما را مجلس افروزی چنین
سالها شد کز خدا می خواستم روزی چنین
از جفاگاری نهادی گوش بر قول رقیب
تا چها آموختی باز از بد آموزی چنین؟
هر شبی در کنج غم گریان و سوزانم چو شمع
[...]
پیش ازین نادیده کس روز غم اندوزی چنین
بعد ازین هم کس نبیند در جهان روزی چنین!
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.