گنجور

 
امیر شاهی

بر طرف مهت غالیه خم به خم است این

یا بر ورق لاله ز سنبل رقم است این؟

گفتی که: فلان هم ز سگانست در این کوی

ای من سگ کوی تو، چه لطف و کرم است این

عمری به سر این مرحله پیمودم و آخر

از بادیه عشق تو اول قدم است این

بی چاشنی غم نبود شربت راحت

می نوش، که در کاسه دوران بهم است این

چون میکشی آخر سخنی زان دهن تنگ

کاین قافله را توشه راه عدم است این

شاهی که اسیرست بدان غمزه خونریز

خونش نتوان ریخت، که صید حرم است این