کجا شد هودج لیلی که مجنون است از او دلها
ز سیل اشک عشاقش پر از خون است منزلها
ز عشقت مشکلی گرهست با پیر مغان میگو
که اندر شرح این معنی بود حلال مشکلها
بیا گر عاقلی حرص امل را خاک بر سر کن
که قارون با همه گنجش فرورفتند در گلها
صدفوار ار دُرَر خواهی فرو شو در تگ دریا
که جز خاشاک نبود حاصلی در دور ساحلها
بیا ای شاهدی و مژده ده پروانه دل را
که امشب مونس جان است شمع جمله محفلها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل شاعر از عاشق و شرایط دردناک عشق سخن میگوید. او به حال لیلی و مجنون اشاره میکند و آنها را نماد عشقهای عمیق و رنج آور میداند. شاعر از مشکلات عشق و قدرت آن در قلبها صحبت میکند و به دقت و حکمت میگوید که باید حرص و آرزوهای بیپایان را کنار گذاشت، چون حتی بزرگترین ثروتمندان نیز در نهایت در گِل گرفتار میشوند. او در ادامه به زیبایی عشق اشاره میکند و دعوت میکند تا به عمق عشق وارد شویم و از آن بهرهمند شویم. در نهایت، شاعر به شب و زیبایی آن اشاره میکند که مونس جان است و فضایی دلنشین برای عاشقان فراهم میکند.
هوش مصنوعی: کجاست آن هودج (چادر) لیلی که مجنون به خاطر او دلها را از اشک عشاق پر از خون کرده است؟ خانهها و مکانها پر از غم و اندوه شدهاند.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که مشکل و گرهی در کارهایم به وجود بیاید. به پیر مغان بگو که میتواند در توضیح این موضوع به من کمک کند و راهحلی برای مشکلاتم ارائه دهد.
هوش مصنوعی: اگر عاقل هستی، به حرص و آرزوهای بیهوده پایان بده و یاد بگیر که اگرچه قارون با تمام ثروتش، در نهایت به گمراهی و نابودی دچارشده است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی جواهراتی همچون مروارید به دست بیاوری، باید به عمق دریا بروی. زیرا در کنار ساحل جز علفهای آبزی چیزی نیست و تنها در درون دریا میتوان به دُرّها دست یافت.
هوش مصنوعی: بیا ای گواه و خبر بده به دل شیدا که امشب شمع همه محفلهاست و مونس جان من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نُمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم
[...]
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکلها
خیال آن لب میگون چه خون افتاده در دلها
مخسب ای دیده چون نرگس به خوشخوابی و مخموری
که شبخیزان همه رفتند و بربستند محملها
دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
[...]
بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دلها
مرو کز اشک مشتاقان به خون آغشته منزلها
به تقصیر وفا عیبم مکن، کز آب چشم من
هنوز اندر رهت تخم وفا میروید از گلها
گر از گردون ملالی باشدت، بر عشق املا کن
[...]
تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها
که می بخشد صفای می فروغ خلوت دلها
انلنی جرعة منها ارحنی ساعة عنی
که ماند از ظلمت هستی درون پرده مشکلها
به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی
[...]
رُموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها
که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکلها
سوی دیر مغان بخرام تا بینی دوصد محفل
سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفلها
دل و می هردو روشن شد نمیدانم که تاب می
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.