لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
شیخ محمود شبستری

وحدت حق چو مرکزی است بسیط

ما همه نقطه ​های دور محیط

کژی دایره نه از نُقَط است

نقطه و آنگاه کژ، نه این غلط است

نقطه​ ها چون به همدگر پیوست

کژیی در خیال صورت بست

کژی کژ ز وضع و هیئات است

ذات را راستی هم از ذات است

از پس و پیش بگسل و چپ و راست

تا شود آن کژی وی همه راست

نقطه هر جا که رخ نهد پس و پیش

روی او هست سوی مرکز خویش

فرق کن در میان مثل و مثال

تا بدانی مجاز را ز محال

«مثل الاعلی» آمد از قرآن

ذات حق را برای کشف و بیان

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]