گرمرا زلفت اوفتد در دست
نکنم کوته ازتو دیگر دست
گرچه من هم نمی رسم شادم
که بزلفت نمی رسد هر دست
خاک پای تو گوهریست عزیز
کی رسد بنده را بگوهر دست
تا زلعلت شکر بدست آریم
چون مگس می زنیم برسر دست
هرکرا بر لب تو دست بود
کی بیالاید او بشکر دست
اهل دل را نداد در همه عمر
دلستانی زتو نکوتر دست
برسرت جان فشان کنم کامروز
نیست چیزی دگر مرا بر دست
عذر خود گفت سیف فرغانی
که فقیرم، نمی دهد زر دست
در دلم هست مهر تو چه شود
اگرت شعر من بود در دست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و دلباختگی عمیق شاعر به محبوبش است. او از زیباییهای زلف محبوب صحبت میکند و بیان میکند که حتی اگر نتواند به محبوب دست یابد، همچنان عاشق اوست و حاضر است جانش را فدای او کند. شاعر به ارزش و اهمیت محبوب در زندگیاش اشاره میکند و میگوید که عشق او گرانبها و بینظیر است. در نهایت، شاعر از فقر مالیاش میگوید و میافزاید که تنها مهر محبوبش در دلش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر زلف تو در دستم بیفتد، هرگز این دست را از تو کوتاه نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: هرچند من هرگز به تو نمیرسم، اما خوشحالم که دست هیچکس نمیتواند به موهای تو برسد.
هوش مصنوعی: خاک پای تو ارزشمندتر از گوهر است، بگو ببینم، بنده چطور میتواند به گوهری که در دست دارد، برسد؟
هوش مصنوعی: ما مانند مگس بر روی دست تو مینشینیم تا بتوانیم از شیرینی لالهها (یا زیبایی تو) بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: هر کس که دستش به لب تو برسد، چطور میتواند با دستخالی او را تحقیر کند؟
هوش مصنوعی: در طول عمر، عشق و دلبر نیکو از تو نصیب اهل دل نشد.
هوش مصنوعی: امروز دیگر چیزی برای من باقی نمانده که بخواهم جانم را فدای تو کنم.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی عذر خود را اینگونه بیان میکند که من فقیر هستم و نمیتوانم طلا یا پولی را در دست بگیرم.
هوش مصنوعی: در قلبم محبت تو وجود دارد، چه اهمیتی دارد اگر شعر من در دستان تو باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز دیگر عتابها کردست
سعد و کرا به یاری آوردست
دین حق تاج و افسر مردست
تاج نامرد را چه در خوردست
به خدایی که با بزرگی او
چرخ با آنچه اندرو خردست
که مرا پای در رکاب سفر
دست بوسیدن تو آوردست
ورنه بینی که نقش بس خردست
باد ازین گونه گل بسی بردست
چون چناری میان تهیست فلان
که همه آبها زین خوردست
از درون خالی از برون بی بر
وانگه از حرص پای تا سردست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.