منم آن کس که عشق یارم کشت
زنده گشتم چوآن نگارم کشت
گنج وصلش طلب همی کردم
سنگ بر سر زدوچو مارم کشت
من بی آب رستم از آتش
چون ببادی چراغ وارم کشت
با سلیمان چه پنجه یارم کرد
من که موری همی نیارم کشت
هر شبی طول عمر او خواهم
گرچه روزی هزار بارم کشت
عاشقان جمله کشتگان غمند
منم آنکس که غم گسارم کشت
گرچه بشنود ناله زارم
دوست رحمت نکرد وزارم کشت
قوس ابروش صید دل می کرد
زد یکی تیر ودر شکارم کشت
زنده وصل می کند امسال
آنکه از هجر خویش پارم کشت
این گلستان زباغ وصل مرا
گل کنون می دهد که خارم کشت
من مرده چو سیف فرغانی
زنده اکنون شدم که یارم کشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از آن است. شاعر احساس میکند که عشق یارش او را کشته و او با وجود مردن، زنده شده است. او در طلب وصال معشوقش است و میگوید که عشقش مانند سنگ بر سرش فرود میآید. شاعر خودش را از آتش میداند که بدون آب در حال سوختن است و همچنین به تنهایی و غم خود اشاره میکند. او از نالههایش سخن میگوید و تأکید دارد که علیرغم درد و رنج، عاشق واقعی است و همچنان عاشقانه در جستجوی وصال است. تصویرسازیهایی از تیراندازی عشق و گل و خار نیز در شعر وجود دارد که نشاندهنده تضاد بین زیبایی و درد است. در نهایت، شاعر با اشاره به حالتی از مرگ و زندگی دوباره، عشق را نیروی زندهکنندهای میداند که او را دوباره در مسیر وجود آورده است.
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که عشق به محبوبم مرا از پا درآورد، اما پس از آن، به زندگی جدیدی برخاستم و همچون او شکل و زیبایی یافتم.
هوش مصنوعی: با هر تلاشی که برای رسیدن به وصال محبوب میکردم، به من آسیب میزدند و مثل یک مار خطرناک مرا از بین میبردند.
هوش مصنوعی: من بدون آب مانند رستم از آتش میخواهم بگریزم، مثل اینکه در باد چراغی خاموش میشود.
هوش مصنوعی: من چه کار بزرگی با سلیمان انجام دادم که حتی یک مورچه هم نمیتوانم بزنم.
هوش مصنوعی: هر شبی که او را در کنار خود داشته باشم، برایم طول عمر میآورد، حتی اگر در طول روز هزار بار هم کشته شوم.
هوش مصنوعی: عاشقان همه در غم و اندوه هستند و من آن فردیام که با غم خود این عشق را میکشم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دوست صدای ناله و گریهام را میشنود، اما به من رحم نمیکند و از شدت غم و اندوه مرا از پای در میآورد.
هوش مصنوعی: حنای ابرویش دل مرا به دام انداخت و با یک تیر محبتش، شکارم کرد و جانم را گرفت.
هوش مصنوعی: امسال، کسی که به عشق وصل میشود، میتواند حال و روز کسی را دگرگون کند که به خاطر جدایی و دوری از محبوبش، دچار رنج و ناراحتی شده است.
هوش مصنوعی: این باغی که گلهای زیبایی دارد، به خاطر وصال معشوق من به شکوفایی رسیده است، اما من خود احساس درد و رنج میکنم و گویی بهجای گل، خاری در دل دارم.
هوش مصنوعی: من به مانند سیف فرغانی که زمانی مرده بود، اکنون زنده شدهام زیرا عشق و حضور یارم جان تازهای به من بخشیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.