صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در حکم و معارف و نعت قطب اولیاء حضرت علی بن ابیطالب علیه الصلوه و السلام
... زیور اهل حقیقت ننگ زیور داشتن
نا قلندر باشد آن رهرو که در طی طریق
پای بند او شود موی قلندر داشتن
کشتن شهوت پر روحست و در معراج عشق ...
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در معرفت و حکم و منقبت شاه اولیاء علی مرتضی صلواه الله والسلامه علیه گوید
... دست ملوک خاک شد و گرد و ره نیافت
ما را بعطف دامن دلق قلندری
در دور ناصریست ظهور کمال من ...
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب
... بود دایر مدار دور هستی
می من عشق آن یار قلندر
که ایجادش باطوارست مضمر ...
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب
... نپوشد غیر صوفی دلق در بر
مجرد باش تا باشی قلندر
مقام واحدیت صوفی صاف
که پوشد بر هویت دلق اوصاف
قلندر وار زی ذات احد باش
بلا تمییز اسمایی صمد باش
قلندر خوی شو صوفی صفت شو
چو ما شو پای تا سر معرفت شو ...
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
... از باده تلخ کهنی بوسه شیرین
راه دل رندان قلندر زده ای باز
شد چهره چون سیم من از عشق رخت زرد ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
... طفلان پی چغندر باجهد و سرعت اندر
چون صوفیی قلندر دنبال دیگجوشی
ناگه درشکه خان از آن طرف گذر کرد ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۶
... طفلان پی چغندر با جهد و سرعت اندر
چون صوفیی قلندر دنبال دیگ جوشی
ناگه درشکه خان از آن طرف گذر کرد ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲
... خضر زد پیش سکندر گام شوق
شیخ بگرفت از قلندر جام ذوق
هم رحیم اینجا برحمن یار شد ...
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۷ - در بیان اینکه چون خودی از عشق و محبت محکم میگردد ، قوای ظاهره و مخفیه نظام عالم را مسخر می سازد
... بهر عامل حلقه ی زنجیر جست
از قلندر عفو این تقصیر جست
خسرو شیرین زبان رنگین بیان ...
... گشت از بهر سفارت انتخاب
چنگ را پیش قلندر چون نواخت
از نوایی شیشه ی جانش گداخت ...
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۵۱ - جهان عشق نه میری نه سروری داند
... بیا به مجلس اقبال و یک دو ساغر کش
اگرچه سر نتراشد قلندری داند
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۲ - حصه اول
ز برون در گذشتم ز درون خانه گفتم
سخنی نگفته یی را چه قلندرانه گفتم
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۴ - قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند
قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند
ز شاه باج ستانند و خرقه می پوشند ...
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۷ - زمزمهٔ انجم
... فال و فر ملوک را حرف برهنه ای بس است
دبدبه قلندری طنطنه سکندری
آن همه جذبه کلیم این همه سحر و سامری ...
... این به دلیل قاهری آن به دلیل دلبری
ضرب قلندری بیار سد سکندری شکن
رسم کلیم تازه کن رونق ساحری شکن
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۶۰ - غزل زنده رود
... ز درد کم بصری توتیا چه می جویی
قلندریم و کرامات ما جهان بینی است
ز ما نگاه طلب کیمیا چه می جویی
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۴۶ - قلندر جره باز سمانها
قلندر جره باز سمانها
به بال او سبک گردد گرانها ...
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۹۲ - قلندر میل تقریری ندارد
قلندر میل تقریری ندارد
بجز این نکته اکسیری ندارد ...
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۱۰
... که از من این سفر دوری نمودی
مگر کون قحط بود اینجا قلندر
که ترسیدی کنم کون ترا تر ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲
... آنچه سالک طلبد گر نگرد در خویش است
مفتقر همت پاکان ز قلندر مطلب
هر که در فقر و فنا زد قدمی درویش است
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - از زندان شاه
... کوری خواند دعا و مابقی آمین
آید هردم قلندر از پی درویش
همچون تشرین که آید از پس تشرین ...
ملکالشعرا بهار » مسمطات » جمهوری نامه
... دریغ از راه دور و رنج بسیار
ببین آن کهنه الدنگ قلندر
نموده نوحه جمهوری از بر ...