گنجور

 
۸۱

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۰ - سورة ق‏ » ۱ - النوبة الثالثة

 

... ما خلقکم و لا بعثکم إلا کنفس واحدة قیل معناه لنفس واحدة و مراد از این نفس ذات مصطفی ص است در همه احوال رضای وی جست چنانک فرمود و من آناء اللیل فسبح و أطراف النهار لعلک ترضی در قبله رضاء وی جست فلنولینک قبلة ترضاها در شفاعت امت رضای وی جست و لسوف یعطیک ربک فترضی

بحیاة وی قسم یاد کرد که لعمرک بقوت دل وی قسم یاد کرد که ق و القرآن المجید بصفاء مودت وی قسم یاد کرد که ص و القرآن ذی الذکر بقدمگاه وی قسم یاد کرد که لا أقسم بهذا البلد بر وی و موی وی قسم یاد کرد که و الضحی و اللیل إذا سجی هرگز او را از نظر خود محجوب نکرد فإنک بأعیننا الذی یراک حین تقوم در خواب و بیداری عصمت بر وی داشت که و الله یعصمک من الناس جمله احوال او را کفایت کرد أ لیس الله بکاف عبده در هر جای و در هر حال وحی بدو پیوسته داشت در خواب بود که وحی آمد یا أیها المدثر یا أیها المزمل بر ناقه بود که وحی آمد الیوم أکملت لکم دینکم در راه غزا بود که وحی آمد یا أیها الناس اتقوا ربکم إن زلزلة الساعة شی ء عظیم از مکه بیرون آمده بود بجحفه که وحی آمد إن الذی فرض علیک القرآن لرادک إلی معاد در غار بود که رب العزة او را جلوه کرد ثانی اثنین إذ هما فی الغار در اندوه بود که وحی آمد و لقد نعلم أنک یضیق صدرک بما یقولون در شادی بود که وحی آمد إنا فتحنا لک فتحا مبینا شب معراج در بیت المقدس بود که وحی آمد و سیل من أرسلنا در حضرت قاب قوسین بود که بی واسطه بر بساط ناز راز شنید که فأوحی إلی عبده ما أوحی

عشق آمد و جان و دل فراجانان داد ...

میبدی
 
۸۲

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۰ - سورة ق‏ » ۲ - النوبة الثانیة

 

... وجدت بها طیبا و ان لم تطیب

فثنی فی البیت الاول و وحد فی البیت الثانی کل کفار مبالغ فی کفره عنید معاند یعرف الحق فیجحده و العناد اقبح الکفر

مناع للخیر یعنی یمنع الزکاة المفروضة و کل حق اوجبه الله فی ماله فعلی هذا الخیر المال و قیل الخیر الاسلام و المراد به الولید بن المغیرة کان یمنع بنیه و بنی اخیه و لحمته من الاسلام معتد یظلم الناس بلسانه و یده مریب ای ...

... و فی روایة اخری عن ابی هریرة قالوا یا رسول الله ذهب اهل الدثور بالدرجات و النعیم المقیم قال و کیف ذلک قالوا صلوا کما صلینا و جاهدوا کما جاهدنا و انفقوا من فضول اموالهم و لیست لنا اموال قال ا فلا اخبرکم بامر تدرکون من کان قبلکم و تسبقون من جاء بعدکم و لا یأتی احد بمثل ما جیتم به الا من جاء بمثله تسبحون فی دبر کل صلاة عشرا و تحمدون عشرا و تکبرون عشرا

قوله و استمع السمع ادراک المسموع و الاستماع طلب ادراک المسموع بالاصغاء الیه یوم یناد المناد ای صفة یوم ینادی محذوف المضاف و هو مفعول به و لیس بظرف و المنادی هو الملک النافخ فی الصور و هو اسرافیل و النداء نفخه سمی نداء من حیث انه جعله للخروج و الحشر و انما یقع ذلک بالنداء کاذان المؤذن و علامات الرحیل فی العساکر و قیل هو النداء حقیقة من مکان قریب یعنی صخرة بیت المقدس هی اقرب الارض من السماء بثمانیة عشر میلا و موضعها وسط الارض یقف علیها الملک و یضع اصبعیه فی اذنیه و ینادی ایتها العظام النخرة و الاوصال البالیة و اللحوم المتمزقة و الشعور المتفرقة قومی الی محاسبة رب العزة و سمی قریبا لان کل انسان یسمعه من طرف اذنه و قیل المنادی هو الله و المکان القریب الاذن

یوم یسمعون الصیحة یعنی النفخة الاخیرة بالحق ای بما هو حق من الجزاء و الثواب و العقاب و قیل بالحق ای بالنداء المسمع و الامر النافذ ذلک یوم الخروج من القبور قال ابو عبیدة یوم الخروج من اسماء القیامة و سمی یوم العید یوم الخروج ایضا تشبیها به ...

میبدی
 
۸۳

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۰ - سورة ق‏ » ۲ - النوبة الثالثة

 

... بداود وحی آمد که یا داود زبانت دلالی است که بر سر بازار دعوی او را در صدر دار الملک دین محلی نیست محلی که هست دل راست که از او بوی اسرار احدیت و ازلیت آید

عزیز مصر با برادران گفت رخت بردارید و بوطن و قرارگاه خود باز شوید که از دلهای شما بوی مهر یوسفی می نیاید اینست سر آنچه رب العالمین فرمود إن فی ذلک لذکری لمن کان له قلب الایة قوله و استمع یوم یناد المناد من مکان ای انتظر یا محمد صیحة القیامة و هول البعث حین ینادی المنادی من مکان قریب گوش دار ای محمد منتظر باش صیحه رستاخیز را و هول قیامت را آن روز که اسرافیل از صخره بیت المقدس ندا کند که ای استخوانهای ریزیده و گوشتهای پوسیده ای صورتهای نیست شده و اعضای از هم جدا گشته همه جمع شوید بفرمان حق روز روز محشر است و روز عرض اکبر است و روز جمع لشکر است چون این ندا در عالم دهد اضطراب در خلق افتد آن گوشتها و پوستها پوسیده و استخوان ریزیده و خاک گشته و ذره ذره بهم برآمیخته بعضی بشرق و بعضی بغرب بعضی ببر و بعضی ببحر بعضی دودکان خورده و بعضی مرغان برده همه با هم میآید و ذره ذره بجای خود باز میشود هر چه در هفت اقلیم خاکی جانور بوده از ابتداء دور عالم تا روز رستخیز همه با هم آید تنها راست گردد صورتها پیدا شود اعضاء و اجزاء مرتب و مرکب گردد ذره ای کم نه و ذره ای بیش نه مویی ازین با آن نیامیزد و ذره ای از آن با این نپیوندد

آه صعب روزی که روز رستاخیز است روز جزاء خیر و شر است ترازوی راستی آویخته کرسی قضا نهاده بساط هیبت باز گسترده همه خلق بزانو درآمده که و تری کل أمة جاثیة دوزخ می غرد که تکاد تمیز من الغیظ زبانیه در عاصی آویخته که خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه هر کس بخود درمانده و از خویش و پیوند بگریخته لکل امری منهم یومیذ شأن یغنیه آورده اند که پیش از برآمدن خلق از خاک جبرییل و میکاییل بزمین آیند براق میآرند و حله و تاج از بهر مصطفی ص و از هول آن روز ندانند که روضه سید کجاست از زمین میپرسند و زمین میگوید من از هول رستاخیز ندانم که در بطن خود چه دارم جبرییل شرق و غرب همی نگرد از آنجا که خوابگاه سید است نوری برآید جبرییل آنجا شتابد سید از خاک برآید چنان که در خبر است انا اول من تنشق عنه الارض اول سخن این گوید که ای جبرییل حال امتم چیست خبر چه داری گوید ای سید اول تو برخاسته ای ایشان در خاکند ای سید تو حله در پوش و تاج بر سر نه و بر براق نشین و بمقام شفاعت رو تا امت در رسند مصطفی ص همی رود تا بحضرت عزت سجده آرد و حق را جل جلاله بستاید و حمد گوید از حق جل جلاله خطاب آید که ای سید امروز نه روز خدمت است که روز عطا و نعمت است نه روز سجود است که روز کرم وجود است سر بردار و شفاعت کن هر چه تو خواهی آن کنم تو در دنیا همه آن کردی که فرمودیم ما امروز ترا آن دهیم که تو خواهی و لسوف یعطیک ربک فترضی

میبدی
 
۸۴

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۲- سورة الطور » النوبة الثانیة

 

... مصطفی ص قال من قرأ سورة الطور کان حقا علی الله عز و جل ان یؤمنه من عذابه و ان ینعمه فی جنته

قوله و الطور نامی است از نامهای کوه بلغة سریانی و درین موضع مراد آن کوه است که رب العالمین سخن فرمود با موسی بر آن کوه در آن زمین مقدسه در ناحیه مدین و گفته اند نام آن کوه زبیر است همانست که رب العالمین جایی دیگر فرمود و طور سینین یعنی جبل المبارک مقاتل بن حیان گفت دو کوه اند در شام یکی طور تینا یکی طور زیتا و هما ینبتان التین و الزیتون و قیل هن اربعة طور تینا و هو دمشق و طور زیتا و هو بیت المقدس و طور سینا و هو جبل موسی و طور تمینایا و هو مکه و قیل معناه و رب الطور قوله و کتاب مسطور فی رق منشور السطر الکتابة و المسطور المکتوب و الرق و الورق واحد و المنشور المفتوح الذی نشر عن الطی للقراءة

و اختلفوا فی هذا الکتاب فقال الکلبی هو ما کتب الله بیده لموسی ع من التوریة و موسی سمع صریر القلم و قیل هو اللوح المحفوظ و قیل الکتاب المسطور آخر سطر فی اللوح المحفوظ و هو سبقت رحمتی غضبی من اتانی بشهادة ان لا اله الا الله ادخلته الجنة و قیل هو القرآن المکتوب فی المصاحف و قیل هو دیوان الحفظة تخرج الیهم یوم القیمة منشورة فآخذ بیمینه و آخذ بشماله نظیره قوله و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا

و قال تعالی و إذا الصحف نشرت و قیل هو ما کتب الله فی قلوب الاولیاء من الایمان دلیله قوله أولیک کتب فی قلوبهم الإیمان

و البیت المعمور ای المأهول و هو بیت فی السماء السابعة حذاء العرش بحیال الکعبة یقال له الصراح حرمته فی السماء کحرمة الکعبة فی الارض یدخله کل یوم سبعون الفا من الملایکة یطوفون به و یصلون فیه ثم لا یعودون الیه ابدا و قیل کان بیت المعمور من الجنة فحمل الی الارض لاجل آدم علیه السلام ثم رفع الی السماء ایام الطوفان و فی اخبار المعراج قال النبی ص رایت فی السماء السابعة البیت المعمور و اذا امامه بحر و اذا بزمر من الملایکة یخوضون البحر و یخرجون فینتقضون فی اجنحتهم فیخلق الله من کل قطرة ملکا یطوف به فدخلته و صلیت فیه

و قال الحسن البیت المعمور الکعبة البیت الحرام الذی هو معمور من الناس یعمره الله کل سنة اول مسجد وضع للعبادة فی الارض و المعمور الماهول و قیل هو من القصد و قیل من العمارة

و السقف المرفوع یعنی السماء نظیره قوله و جعلنا السماء سقفا محفوظا و قیل السقف المرفوع العرش ...

میبدی
 
۸۵

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۳- سورة النجم‏ » النوبة الثانیة

 

... آرد شعر

و السر عندی فی بیت له غلق

لا یکتم السر الا کل ذی خطر ...

... قوله ما کذب الفؤاد ما رأی قرأ ابو جعفر ما کذب بالتشدید ای ما کذب قلب محمد ما رأی بعینه تلک اللیلة بل صدقه و حققه و قرء الآخرون بالتخفیف ای ما کذب فؤاد محمد الذی رای بل صدقه یقال کذبه اذا قال له الکذب و قیل ما جحد الفؤاد و ما انکر ما رآه الرسول و قیل ما کذب فؤاده قبل ذلک ما رآه فی تلک اللیلة ببصره لانه کان قد آمن بقدرة الله سبحانه علی امثال ذلک و اضعافه ثم اختلفوا فی الذی رآه فقال قوم رای جبرییل و هو قول ابن مسعود و عایشه و قال آخرون هو الله عز و جل ثم اختلفوا فی الرؤیة فقال بعضهم رآه بقلبه دون عینه و هذا خلاف السنة و المذهب الصحیح انه ص رای ربه عز و جل بعین رأسه و هو قول الحسن و انس و عکرمة روی عن ابن عباس انه قال ان الله اصطفی ابراهیم بالخلة و اصطفی موسی بالکلام و اصطفی محمدا بالرؤیة و اما عایشه فانها انکرت ذلک عن نفسها و لم تقل سمعت رسول الله ص یقول فیه مقالا کیف و قول عایشه نفی و قول ابن عباس اثبات و الحکم للمثبت لا للنافی لان النافی انما نفاه لانه لم یسمع و المثبت لانه سمعه و علمه

قوله أ فتمارونه علی ما یری قرأ حمزة و الکسایی و یعقوب أ فتمارونه بفتح التاء بلا الف یعنی ا فتجحدونه و تدفعونه یقال مریت الرجل حقه اذا جحدته و اصل المری من مریت الناقه اذا استخرجت لبنها بعلاج و قرأ الآخرون أ فتمارونه بالالف و ضم التاء علی معنی أ فتجادلونه علی ما یری و ذلک انهم جادلوه حین اسری به فقالوا صف لنا بیت المقدس و اخبرنا عن عیرنا فی الطریق و غیر ذلک مما جادلوه به و المعنی أ فتجادلونه جدالا ترومون به دفعه عما رآه و علمه و المراء هو الجدال بالباطل و فی الحدیث لا تماروا فی القرآن فان المراء فیه کفر

و لقد رآه نزلة أخری الخلاف فیه کالخلاف فی الاول قال ابن مسعود رأی جبرییل علی صورته مرتین مرة عند سدرة المنتهی و مرة بالأفق المبین یعنی باجیاد مکه و قد سد الافق و علیه تهاویل الدر و الیاقوت و علی قول ابن عباس رأی ربه نزلة اخری و ذلک انه کانت للنبی ص عرجات فی تلک اللیلة لمسیلة التخفیف فی اعداد الصلوات فتکون لکل عرجة نزلة فرأی ربه فی بعضها و تقدیره رآه نازلا نزلة اخری ...

... روی عن عایشه قالت مر النبی ص علی قوم یضحکون فقال لو تعلمون ما اعلم لبکیتم کثیرا و لضحکتم قلیلا فنزل علیه جبرییل فقال ان الله عز و جل یقول و أنه هو أضحک و أبکی فرجع الیهم فقال ما خطوت اربعین خطوة حتی اتانی جبرییل فقال ایت هؤلاء فقل لهم ان الله عز و جل یقول هو اضحک و ابکی

و سیل طاهر المقدسی أ تضحک الملایکة فقال ما ضحک من دون العرش منذ خلقت جهنم و قیل لعمر هل کان اصحاب رسول الله ص یضحکون قال نعم و الله و الایمان اثبت فی قلوبهم من الجبال الرواسی

و عن سماک بن حرب قال قلت لجابر بن سمرة أ کنت تجالس النبی ص قال نعم و کان اصحابه یجلسون فیتناشدون الشعر و یذکرون اشیاء من امر الجاهلیة فیضحکون و یتبسم معهم اذا ضحکوا یعنی النبی ص و قال ذو النون فی قوله أضحک و أبکی ای اضحک قلوب العارفین بشمس معرفته و ابکی قلوب العاصین بظلمة معصیته و قال سهل اضحک المطیع بالرحمة و ابکی العاصی بالسخطة و قیل اضحک المؤمن فی الآخرة و ابکاه فی الدنیا و اضحک الکافر فی الدنیا و ابکاه فی الآخرة و قیل معناه خلق القوتین اللتین منهما ینبعث الضحک و البکاء و الانسان لا یعلم ما تلک القوة ...

میبدی
 
۸۶

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۴- سورة القمر » النوبة الثانیة

 

... و النذر له وجهان احدهما انه جمع النذیر و الثانی انه بمعنی الانذار کقوله فکیف کان عذابی و نذر ای عذابی و انذاری و تمام هذا الکلام فی قوله و ما تغنی الآیات و النذر عن قوم لا یؤمنون چه بکار آید بیم نمودن و بیم نمایندگان قومی را که ایشان نمی خواهند گروید

فتول عنهم فقد ادیت الرسالة و دعنی و ایاهم و هذا تهدید و قیل تول عنهم الی ان تؤمر بالقتال و تم الکلام ثم قال یوم یدع الداع ای اذکر یوم یدع الداع و هو اسرافیل یدعو الاموات بالنفخ فی الصور و هو المنادی فی قوله و استمع یوم یناد المناد قال مقاتل ینفخ قایما علی صخرة بیت المقدس

إلی شی ء نکر منکر فظیع لم یروا مثله فینکرونه استعظاما قرء ابن کثیر نکر بسکون الکاف و الآخرون بضمها و هو الشی ء الکریه المنکر ...

میبدی
 
۸۷

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۷- سورة الحدید » ۱ - النوبة الثانیة

 

... و قال الکلبی بل یستضی ء المنافقون بنور المؤمنین و لا یعطون النور فاذا سبقهم المؤمنون و بقوا فی الظلمة قالوا للمؤمنین انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم

قال ابن عباس یقول لهم المؤمنون و قال قتادة یقول لهم الملایکة ارجعوا وراءکم ای ارجعوا الی الموضع الذی اعطینا فیه النور فاطلبوا النور هناک لانفسکم فانه لا سبیل لکم الی الاقتباس من نورنا فیرجعون فی طلب النور و لا یجدون شییا فینصرفون الیهم فیمیز بینهم و بین المؤمنین و هو قوله فضرب بینهم بسور و قیل معناه ارجعوا الی حکم الازل و اطلبوا النور من القسمة و هذا علی جهة ضرب المثل و استبعاد ذلک و قیل ارجعوا وراءکم یعنی الی الدنیا فاعملوا عملا یجعله الله بین ایدیکم نورا فان نورنا انما اقتبسنا فی الدنیا و قیل ارجعوا وراءکم هذا استهزایهم جزاء علی استهزایهم فی الدنیا کقوله لا ترکضوا و ارجعوا إلی ما أترفتم فیه و کقوله ذق إنک أنت العزیز الکریم فذوقوا ما کنتم تکنزون و قوله فضرب بینهم بسور الباء صلة و معناه فضرب بینهم سور و هو سور بین الجنة و النار و یقف علیها اصحاب الاعراف یشرفون علی اهل الجنة و اهل النار و هو السور الذی یذبح علیه الموت یراه الفریقان معا و قیل هو سور بیت المقدس باطنه المسجد و ظاهره وادی جهنم

روی عن ابی سنان قال کنت مع علی بن عبد الله بن عباس عند وادی جهنم یحدث عن ابیه و قرأ فضرب بینهم بسور له باب ثم قال قال ابی هذا موضع السور یعنی وادی جهنم

و عن عبد الله بن عمرو قال ان السور الذی ذکر الله عز و جل فی القرآن فضرب بینهم بسور له باب سور بیت المقدس الشرقی باطنه منه المسجد و ظاهره وادی جهنم

و قام عبادة علی سور بیت المقدس الشرقی فبکی فقال بعضهم ما یبکیک یا با الولید فقال من هاهنا اخبرنا رسول الله ص انه رأی جهنم

و قیل له باب هو الباب الذی سمی باب الرحمة ببیت المقدس باطنه فیه الرحمة ای ینتهی الی الجنة و ظاهره من قبله العذاب ای من قبل ذلک الظاهر العذاب یعنی النار و هو الجانب الذی یلی المنافقون

ینادونهم ای ینادی المنافقون المؤمنین حین حجز بینهم السور فبقوا فی الظلمة و العذاب و صار المؤمنون فی النور و الرحمة أ لم نکن معکم یعنی فی الدنیا نصلی کما تصلون و نصوم کما تصومون و کنا معکم فی المناکحة و الموارثة قالوا بلی و لکنکم فتنتم أنفسکم ای اهلکتم انفسکم بالنفاق و تربصتم ای انتظرتم موت محمد ص و قلتم یوشک ان یموت فنستریح منه و انتظرتم نزول الدوابر بالمؤمنین و قیل تربصتم بالایمان و التوبة و ارتبتم ای شککتم فی کتاب الله و نبوة محمد ص و قیل ارتبتم یعنی فی قوله عز و جل و یقولون فی أنفسهم لو لا یعذبنا الله بما نقول و غرتکم الأمانی یعنی ما کنتم تمنون علی الله من الجنة و المغفرة و هو قوله سیغفر لنا و قیل ما کنتم تمنون من نزول البلاء بالمؤمنین و طول الحیاة لکم و ان تکون لکم السلامة فی الدنیا و ان لا بعث بعد الموت حتی جاء أمر الله یعنی الموت و قیل ظهور الاسلام و نصرة المؤمنین و غرکم بالله الغرور ای غرکم الشیطان ای اطمعکم فی بطلان الاسلام و ان لا بعث و لا حساب و الغرور الشیطان الذی یغر کثیرا و هو من اسماء المبالغة کالاکول الذی یاکل کثیرا ...

میبدی
 
۸۸

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷۷- سورة المرسلات- مکیة » النوبة الثانیة

 

... نحن من طینة علیک السلام

ولدی الموت تستوی الاقدام و أسقیناکم ماء فراتا ای جعلناه سقیا لکم و قیل مکناکم من شربه و سقیه دوابکم و مزارعکم قال ابن عباس اصول انهار الارض اربعة سیحان و الفرات و النیل و جیحان فسیحان دجله و جیحان نهر بلخ و هی من الجنة و تنبع فی الارض من تحت صخرة عند بیت المقدس و معنی الفرات اعذب العذوبة ضد الاجاج و کل عذب من الماء الفرات

ویل یومیذ للمکذبین بما وعد الله فیها و اخبر عن قدرته علیها قال الله تعالی منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة أخری و فی جمیع ما ذکر فی الآیة دلیل علی انه قادر علیم و صانع حکیم لم یخلق الناس عبثا و لم یترکهم سدی و هو کما یبدی یعید قوله انطلقوا القول هاهنا مضمر ای تقول لهم الخزنة یا معشر المشرکین انطلقوا الی ظل ذی ثلث شعب ما کنتم به تکذبون ای امضوا الی النار التی کنتم تکذبون من اخبرکم بها انطلقوا إلی ظل ذی ثلاث شعب هذا الظل هو الیحموم دخان جهنم یطبق علی الخلق ذی ثلاث شعب شعبة عن یمینهم و شعبة عن یسارهم و شعبة من فوقهم فیحیط بهم کقوله أحاط بهم سرادقها و قیل ثلاث شعب شعبة من النار و شعبة من الدخان و شعبة من الزمهریر و قیل یخرج عنق من النار فتنشعب ثلاث شعب اما النور فیقف علی رؤس المؤمنین و الدخان یقف علی رؤس المنافقین و اللهب الصافی یقف علی رؤس الکافرین ثم وصف ذلک ظل فقال لا ظلیل ای لیس فیه برد و لا راحة و لا یغنی من اللهب ای و لا یدفع عنهم شییا من حر جهنم ...

میبدی
 
۸۹

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷۹- سورة النازعات- مکیة » النوبة الثانیة

 

... و السابحات سبحا هی النجوم فی فلک یسبحون

فالسابقات سبقا هی النجوم تسبق بعضا بعضا فی الطلوع و الغروب و اما فالمدبرات أمرا فهم الملایکة علی ما بیناه لا غیر هذه اقسام محذوفة الموضع و لکن دل ما بعدها انها علی تثبیت قیام الساعة قال الزجاج جواب القسم فیه مضمر تقدیره لتبعثن یدل علیه قوله بعده أ إذا کنا عظاما نخرة و قیل جواب القسم قوله إن فی ذلک لعبرة لمن یخشی

یوم ترجف الراجفة زلزلة الساعة ترجف الارض فتلفظ من فیها ثم تتبعها الرادفة فتدعی کل امة الی کتابها و تنادی کل نفس باسمها فتساق الی حسابها و قیل الراجفة النفخة الاولی التی تموت لها الخلایق ...

... قالوا یعنی المنکرین تلک إذا کرة خاسرة یعنی لین رددنا الی اول الامر بعد کوننا عظاما نخرة فهی کرة خاسرة فیها و علیها قالوها طنزا و استنکارا للبعث و الکرة الرجعة ای رجعة ذات خسران کما یقال تجارة رایحة ای ذات ریح ثم اخبر تعالی عن سهولة البعث علیه فقال فإنما هی زجرة واحدة ای صیحة واحدة و هی الرادفة یعنی النفخة الثانیة فإذا هم بالساهرة ای علی وجه الارض و هی ارض المحشر ای صاروا علی وجه الارض بعد ما کانوا فی جوفها قال سفیان هی ارض الشام و قال ابن عباس انها ارض من فضة بیضاء لم یعص الله سبحانه علیها قط خلقها یومیذ و ذلک قوله یوم تبدل الأرض غیر الأرض و قیل هی ارض مکة و قیل هی اسم من اسماء جهنم و قیل سمیت ساهرة لانهم اذا اتوها سهروا سهرا لا ینامون بعدها قط فنسب السهر الی الارض ای لا نوم علیها لانهم یسهرون علیها کما یقال لیل نایم قوله تعالی هل أتاک حدیث موسی قال الحسن اعلام من الله سبحانه لرسوله ص حدیث موسی کقول الرجل لصاحبه هل بلغک ما لقی اهل البلد و هو یعلم انه لم یبلغه و انما قال ذلک لیخبره به

إذ ناداه ربه بالواد المقدس المطهر المبارک من ناحیة الشام طوی مرفوعة الطاء و مکسورتها منونة و غیر منونه اسم ذلک الوادی و قیل معنی طوی مرتین ای قدس ذلک الوادی مرتین بتکلیم الله عز و جل موسی ع و قیل طوی معدول عن طاو فلذلک منع الصرف و ذلک لانه مر به موسی ع لیلا فطواه قرأ عاصم و حمزة و الکسایی طوی بالتنوین و الباقون بغیر تنوین

اذهب إلی فرعون إنه طغی علا و تکبر و تجاوز الحد فی الکفر و الفساد ...

... قال ابن عباس خلق الارض باقواتها من غیر ان یدحوها قبل السماء ثم استوی إلی السماء فسواهن سبع سماوات ثم دحا الارض بعد ذلک

و قال ابن عباس و ابن عمر خلق الله الکعبة و وضعها علی الماء علی اربعة ارکان قبل ان یخلق الدنیا بالفی عام ثم دحیت الارض من تحت البیت و قیل دحوها من بیت المقدس و قیل معناه و الارض مع ذلک دحاها کقوله عتل بعد ذلک زنیم ای مع ذلک و فی بعض الاخبار عن النبی ص قال لما اراد الله تعالی دحی الارض نزل ببطن وج فدحیها و دحیها ان اجری فیها الانهار و خلق فیها الاشجار وارسی فیها الجبال و هو قوله و الأرض بعد ذلک دحاها أخرج منها ماءها و مرعاها و الجبال أرساها ثم صعد من الصخرة قوله أخرج منها ماءها و مرعاها هذا من جوامع الکلم فی غایة الحسن فان کل ما یخرج من الارض و ینتفع به العباد من ماء الارض و مرعیها حتی الملح و النار فان الملح من الماء و النار من العود و قیل جمیع المایعات تحت قوله ماءها و جمیع ما ینتفع به الحیوانات داخلة تحت قوله و مرعاها و قیل المرعی یعم الاشجار و الثمار و الزرع و انواع العشب و قیل هو موضع الرعی

و الجبال أرساها ای اثبتها متاعا لکم و لأنعامکم ای فعل جمیع ذلک متاعا لکم فیکون منصوبا علی انه مفعول له قوله فإذا جاءت الطامة الکبری ای الصیحة التی تطم علی کل شی ء و هی الصیحة التی یقع عندها البعث و الحساب و العقاب قال الحسن و الزجاج هی النفخة الثانیة التی فیها البعث و قامت القیامة و سمیت القیامة طامة لانها تطم علی کل هایلة من الامور فتعلو فوقها و تعمر ما سواها و الطم البحر لانه یغمر کل شی ء و الطامة عند العرب الداهیة التی لا تستطاع و انما اخذت من قولهم طم الفرس طمیما اذا استفرغ جهده فی الجری ...

میبدی
 
۹۰

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹۵- سورة التین- مکیة » النوبة الثانیة

 

این سوره هشت آیتست سی و چهار کلمه صد و پنجاه حرف جمله به مکه فرو آمد بقول مفسران مگر ابن عباس که گفت مدنی است و به مدینه فرو آمده و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست مگر یک آیت که لفظ آن محکم است و معنی منسوخ أ لیس الله بأحکم الحاکمین معنی این آیه منسوخ است بآیت سیف لان معناها خل عنهم و دعهم و در خبر است از ابی بن کعب از مصطفی ص گفت هر که سوره و التین برخواند الله تعالی او را در دنیا دو چیز دهد یکی عافیت دیگر یقین و بعدد هر کسی که این سوره برخواند او را روزه یک روز بنویسند

و التین و الزیتون قال ابن عباس و الحسن و المجاهد و مقاتل و الکلبی و عطاء بن ابی رباح هو تینکم الذی تأکلون و زیتونکم الذی تعصرون منه الزیت و خص التین بالقسم لانه یشبه ثمار الجنة لیس فیه و ما یبقی و یطرح و خص الزیتون لکثرة منافعه و لانه لا دخان لدهنه عند الایقاد و لا لحطب شجره و الزیتون شجرة مبارکة جاء بها الحدیث و هی ثمرة و دهن یصلح للاصطباغ و الاصطباح و قال قتادة التین الجبل الذی علیه دمشق و الزیتون الذی علیه بیت المقدس و هما جبلان ینبتان التین و الزیتون و قیل هما مسجدان بالشام قال محمد بن کعب التین مسجد اصحاب الکهف و الزیتون مسجد ایلیا

و قیل هو قسم بجمیع نعم الله التی منها التین و هو طعام و الزیتون و هو ادام و الله اعلم

و طور سینین یعنی الجبل الذی کلم الله عز و جل علیه موسی ع بمدین و اسمه زبیر و معنی سینین الحسن المبارک المزین و اعطی رسول الله ص امامة بنت ابنته زینب قلادة و قال لها سنه سنه سنه ای حسن حسن حسن و هی لغة حبشیة و اصل سینین سیناء و سیناء مفتوحة السین و مکسورتها و انما قال هاهنا سینین لان باج الآیات النون و هکذا قوله و هذا البلد الأمین فهو الآمن کقوله حرما آمنا لکن ذکره علی باج آیات السورة کما قال فی سورة الصافات سلام علی الیاسین و هو الیاس فخرج علی باج آیات السورة و الکلام فی مدح الجبل بالحسن من قبل النبات و الشجر و الماء به

و هذا البلد الأمین یعنی و هذا البلد الآمن اهله و هو مکة کقوله و من دخله کان آمنا یأمن فیه الناس فی الجاهلیة و الاسلام و قیل فی معنی الامین ای مأمون علی ما اودعه الله من معالم دینه قال المبرد هی اربعة اجبل طور تیناء و هو دمشق و طور زیتاء و هو بیت المقدس و طور سیناء و هو جبل موسی ع و طور تیمنایا و هو مکة هذه اقسام و المقسم علیه

لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم ای اعدل قامة و احسن صورة و ذلک انه خلق کل حیوان منکبا علی وجهه الا الانسان خلقه مدید القامة یتناول مأکوله بیده مزینا بالعقل و التمییز و المراد بالانسان آدم ع و قیل هو عام فی المؤمنین و الکافرین و قیل هو خاص فی ابی جهل و قیل فی عتبة و شیبة و التقدیر فی تقویم أحسن تقویم ...

میبدی
 
۹۱

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹۷- سورة القدر- مکیة » النوبة الثانیة

 

این سوره پنج آیتست سی کلمه صد و دوازده حرف جمله به مکه فرو آمد بقول بیشترین مفسران مگر ضحاک که گفت مدنی است و به مدینه فرو آمد علی بن الحسین بن واقد گفت اول سوره که به مدینه فرو آمد این سوره است و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست و فی الخبر عن ابی بن کعب عن النبی ص من قرأ سورة القدر اعطی من الاجر کمن صام رمضان و احیا

لیلة القدر قوله إنا أنزلناه فی لیلة الهاء ضمیر القرآن و ان لم یتقدم ذکره فی السورة نظیره حم و الکتاب المبین إنا أنزلناه فی لیلة مبارکة انزل الله القرآن جملة واحدة فی لیلة القدر من اللوح المحفوظ الی السماء الدنیا فوضع فی بیت العزة و املاه جبرییل علی السفرة ثم کان ینزل به جبرییل علی محمد علیهما السلام نجوما فکان بین اوله و آخره ثلاث و عشرون سنة و قیل معناه انا انزلنا جبرییل بالقرآن لیلة القدر و قیل کان ابتداء انزاله لیلة القدر و قیل إنا أنزلناه فی لیلة القدر ای انزلنا القرآن فی شأن لیلة القدر و منزلتها کما تقول نزلت سورة اللیل فی ابی بکر ای فی شأنه و یحتمل ان الهاء تعود الی القضاء و القدر النازل فی لیلة القدر فان قیل قال الله تعالی فی هذه السورة إنا أنزلناه فی لیلة القدر و قال فی موضع آخر أنزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان و قد انزله فی عشرین سنة کما قال و قرآنا فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا فما وجه الجمع بین هذه الآیات الجواب انه انزله لیلة القدر التی کانت صبیحتها یوم بدر و هی کانت لیلة سبع عشرة من رمضان لم ترد بعد الی العشر الاواخر انزل الی السماء الدنیا فوضع فی بیت العزة خزانة القرآن ثم کان ینزل منه علی رسول الله ص نجوما الی ان قبض قوله لیلة القدر معناه لیلة تقدیر الامور و الاحکام و الفصل یقدر الله فیها امر السنة فی عباده و بلاده الی السنة المقبلة کقوله تعالی فیها یفرق کل أمر حکیم و التقدیر و القدر بمعنی واحد یقال قدر الله الشی ء قدرا و قدرا قدره تقدیرا

و سمیت لیلة القدر فی سورة الدخان مبارکة لان الله سبحانه ینزل فیها الخیر کله و البرکة و المغفرة و روی ابو الضحی عن ابن عباس ان الله عز و جل یقضی الاقضیة فی لیلة النصف من شعبان و یسلمها الی اربابها فی لیلة القدر و قیل للحسین بن الفضل أ لیس قد قدر الله المقادیر قبل ان یخلق السماوات و الارض قال بلی قیل فما معنی لیلة القدر قال سوق المقادیر الی المواقیت و تنفیذ القضاء المقدر قال الازهری لیلة القدر ای لیلة العظمة و الشرف من قول الناس لفلان عند الامیر قدر ای جاه و قدر و منزلة یقال قدرت فلانا ای عظمته ...

... روی انس ان رسول الله ص قال اذا کان لیلة القدر نزل جبرییل ع فی کبکبة من الملایکة یصلون و یسلمون علی کل عبد قایم او قاعد یذکر الله تعالی

و عن ابن عباس ان النبی ص قال اذا کانت لیلة القدر تنزل الملایکة الذین هم سکان سدرة المنتهی و فیهم جبرییل فنزل جبرییل و معه الویة ینصب لواء منها علی قبری و لواء علی بیت المقدس و لواء فی مسجد الحرام و لواء علی طور سیناء و لا یدع فیها مؤمنا و لا مؤمنة الا سلم علیه

و اما النور الذی یری لیلة القدر فقال بعضهم هو نور اجنحة الملایکة و قیل هو نور جنة عدن تفتح ابوابها لیلة القدر و قیل هو نور لواء الحمد و قیل هو نور اسرار العارفین رفع الله الحجب عن اسرارهم حتی یری الخلق ضیاءها و شعاعها ...

میبدی
 
۹۲

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹۷- سورة القدر- مکیة » النوبة الثالثة

 

... وز آتش دل آهی چون رشته مرجانها

إنا أنزلناه فی لیلة القدر یک قول از اقوال مفسران در معنی این آیت آنست که انزلنا القرآن فی شأن لیلة القدر و منزلتها و تعظیمها میگوید ما در تعظیم شب قدر از آسمان قرآن فرستادیم و بوحی پاک و پیغام راست عالمیان را از خیرات و برکات و منزلت و مرتبت این شب خبر دادیم اندرین شب جنات عدن و فرادیس اعلی درها باز نهاده و ساکنان جنة الخلد بر کنگره ها نشسته و ارواح انبیا و شهدا در علیین فرا طرب آمده نسیم روح ازلیت از جانب قربت بدل دوستان می دمد و باد کرم از هواء فردا نیت بر جان عاشقان می وزد وز دوست خطاب می آید که لیقم القانتون این المستغفرون کجااند جوانمردان شب خیزان که در آرزوی مواصلت ما بی خواب و بی آرام بوده اند و در راه عشق ما شربت بلا نوشیده اند تا ما خستگی ایشان مرهم نهیم و اندرین شب قدر ایشان را با قدر و منزلت باز گردانیم که امشب شب نواختن بندگانست وقت قبول توبه عاصیانست موسم و میعاد آشتی جویانست هنگام ناز عاشقان و راز محبانست همه شب داعیان را اجابت است سایلان را عطیت است مجتهدان را معونت است مطیعان را مثوبت است عاصیان را مغفرت است محبان را کرامت است فریشتگان از آسمان بزیر آیند بعدد سنگریزه جهان و جبرییل روح الامین در پیش ایستاده اینست که رب العالمین گفت تنزل الملایکة و الروح فیها بإذن ربهم چهار علم با خود آورده یکی بر بام کعبه بزنند یکی بر طور سینا یکی بر صخره بیت المقدس یکی بر سر روضه مصطفی ص و آن فریشتگان و جبرییل با ایشان گرد عالم میگردند و بهمه جایها در آیند و بهمه خانه های مؤمنان در شوند خانه ای که در آنجا می بود یا مدمن الخمر بود یا فرزندی عاق بود بر پدر و مادر یا قاطع رحم بود یا در آن خانه سگی بود یا تصاویر یا کسی که نماز نکند یا دو مسلمان که با یکدیگر بهجرت باشند و سخن نگویند فریشتگان درین خانه ها نروند و از خیرات و برکات این شب محروم باشند و در خبر است که فریشتگان هر مؤمنی را که در نماز بود دست در دست نهند و بر وی سلام کنند گویند السلام علیک یا مؤمن و اگر بیرون از نماز بود سلام کنند و اگر در خواب بود از دور برحمت در وی نگرند آن ساعت که چشم بنده مؤمن آب ریزد و مویها بر اندام وی بپای شود نشان آنست که جبرییل دست در دست وی نهاده چندان رحمت بر مؤمنان قسمت کند که زیادت آید جبرییل گوید خداوندا زیادتی رحمت را چه کنم فرمان آید که سزای کرم ما نبود که رحمتی که بخلق فرستادیم باز بریم آن را میدار تا غازیان کافران را هزیمت کنند و فرزندان ایشان را اسیر آرند آن فرزندان را ازین رحمت بهره بود تا ببرکت این رحمت ایمان آرند آن گه بوقت صبح جبرییل آواز دهد که یا معشر الملایکة الرحیل الرحیل علمها بردارید تا بر آسمان بمقام معلوم خود باز شویم فرمان آید از جبار عالم که برآمدن شما روی نیست که خفتگان امت محمد را سلام نکردید قومی که هنوز در خوابند صبر کنید تا بیدار شوند و ایشان را سلام کنید آن گه فریشتگان بوقت طلوع آفتاب بآسمان باز شوند بجای خویش حلقه حلقه بنشینند و یکدیگر را بتعجب باز میگویند که حق جل جلاله امشب با امت محمد ص چه فضل کرد و چه نواخت بر ایشان نهاد و از حق جل جلاله آن ساعت ندا آید که ای مقربان درگاه و ای طاوسان مملکت و ای عابدان سدره گواه باشید که از امت محمد ص هر که مطیع بودند طاعات ایشان پذیرفتم و پسندیدم و هر چه عاصیان بودند معصیت ایشان آمرزیدم و ایشان را بمطیعان بخشیدم

گفته اند حکمت اندر فرستادن فریشتگان و جبرییل اندرین شب قدر بزمین آنست که مصطفی را ص امر آمد و ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم ای سید تا تو در میان ایشان باشی عذاب کردن ایشان روی نیست رسول گفت الهی و سیدی و مولایی ترسم که چون مرا از میان ایشان برداری عذاب ها فرستی فرمان آمد که و ما کان الله لیعذبهم و هم یستغفرون ای محمد تو رسول من بایشان و استغفار رسول ایشان بمن تا رسول من در میان ایشان عذاب فرستادن روی نیست همچنین تا رسول ایشان بحضرت من عذاب کردن در کرم من روا نیست رسول ص شاد شد و دل وی خوش گشت آن گه اندیشید که اگر گروهی از امت من در استغفار تقصیر کنند ترسم که عذاب فرستد جبرییل آمد و گفت الله تعالی از اندیشه دل تو آگاه است میگوید دل خوش دار که بعد از وفات تو تا بقیامت هر شب قدر جبرییل را فرستم بزمین تا امت ترا یکان یکان سلام کند ای سید تا سلام تو بایشان میرسید عذاب نفرستادم تا جبرییل در شبهای قدر میرود و سلام میرساند عذاب نفرستم و گفته اند رب العالمین در دو وقت بندگان را بر فریشتگان عرضه کند یکی در موسم عرفات که حاجیان احرام گرفته روی بخانه مبارک نهاده رنج بادیه و جفای عرب کشیده دل بر غریبی نهاده خان و مان و اسباب و ضیاع بگذاشته شربتهای نابایست کشیده داغ فراق بر دل خویشان نهاده لباس مصیبت رسیدگان پوشیده آن ساعت که در آن موسم عرفات بیستند از حق جل جلاله ندا آید بملایکه آسمان انظروا الی عبادی اتونی شعثا غبرا من کل فج عمیق ...

میبدی
 
۹۳

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء

 

... باغ وحدت یافتی از بن بکن بیخ هوا

با قطار خوک در بیت المقدس پا منه

با سپاه پیل بر درگاه بیت الله میا

سر بنه کاینجا سری را صد سر آید در عوض ...

خاقانی
 
۹۴

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر

 

... حریم رومیان آنک مهیا

بگردانم ز بیت الله قبله

به بیت المقدس و محراب اقصی

مرا از بعد پنجه ساله اسلام ...

... به دست و آستین باد مجرا

به بیت المقدس و اقصی و صخره

به تقدیسات انصار و شلیخا ...

... به تربیع صلیبت باد پروا

که بهر دیدن بیت المقدس

مرا فرمان بخواه از شاه دنیا ...

خاقانی
 
۹۵

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - این قصیدهٔ را ارتجالا در مدح شروان شاه منوچهر و صفت شکارگاه او و بنای بند باقلانی سروده است

 

... بنده سیماب دل سیماب شد زین متکا

خود سپاه پیل در بیت الحرم گو پی منه

خود قطار خوک در بیت المقدس گو میا

کی برند آب درمنه بر لب آب حیات ...

خاقانی
 
۹۶

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۶ - در ستایش صفوه الدین بانوی شروان شاه

 

... شهر سباست خطه دربند ز احتشام

بیت المقدس است شماخی ز اقتدار

قیدافه خوانده ام که زنی بود پادشاه ...

خاقانی
 
۹۷

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم

 

... به که محمل برون برم زین کوی

سوی بیت المقدس آرم روی

تا خدایی که خیر و شر داند ...

نظامی
 
۹۸

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۳ - جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری

 

... چو از قدسیان این حکایت شنید

عنان سوی بیت المقدس کشید

حصار جهان را که سر باز کرد

ز بیت المقدس سرآغاز کرد

سکندر به قدس آمد از مرز روم ...

نظامی
 
۹۹

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

... و هو خیرالخلق فی خیر القرون

کعبه زو تشریف بیت الله یافت

گشت ایمن هرکه در وی راه یافت ...

... چو به نزدیک او شد از نعلین دور

گشت در وادی المقدس غرق نور

باز در معراج شمع ذوالجلال ...

عطار
 
۱۰۰

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

... درین منصب چه خواهد کرد اشعار

چو شد بیت الله و بیت المقدس

ردیف این دو بیتش شعر من بس

دم سحر حلال بیت دامست

که بیت لایقش بیت الحرامست

اگر اول گل سرخش عرق کرد ...

عطار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode