سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)
... بر آتشی که ز آسیب او گریزد شیر
فغان ز سستی طالع که از پی رفتار
عصا به دست پر مرغ می دهد از تیر ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)
... از غرور طبع باشد گر سخن کم می کنم
هست خاموشی فغان گوش استغنای من
در میان هردو دستم پرورد همچون صدف ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - ایضا در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)
... که رشته می شود از خوردن گره کوتاه
فغان که پیکرم از آفتاب حادثه سوخت
به وادیی که درو نیست سایه جز در چاه ...
... نمایدم به نظر شکل جاده بسم الله
فغان که پیکرم از ضعف همچو سایه شده ست
به خاک تیره برابر درین زمین سیاه ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح امام علی بن موسی الرضا (ع)
... بخت خوش ممنون خویشم کرده از تیرآوری
بیضه ی فولاد آید در فغان همچون جرس
ای بت محمل نشین چون عمر هرجا بگذری ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح حضرت امام رضا (ع)
... به زیر پر چو کشد سر ز شوق گل بلبل
ز بال خویش برآرد فغان چو موسیقار
رطوبتی ست هوا را ز فیض ابر مطیر ...
... جهان چو یوسف ما را طلب کند خیزد
فغان و ناله ز صد چاه همچو موسیقار
منم که مایه دهد چشم من به دریابار ...
... که چون ستاره بود داغ در تنم سیار
فغان من همه از دست بخت ناساز است
خروش سیل بود از زمین ناهموار ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح امام مهدی (عج)
از فغان من سودازده در فریاد است
آسمان همچو سبویی که به راه باد است ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح اسلام خان
... بود کاسه ی چینی از خوش صدایی
فغان می کند خنده ی کبک در کوه
تماشاست چون مست شد روستایی ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - ایضا در مدح خان مذکور
... ازین چه سود که شد کوچه بند ناف غزال
به جرم این که چو مستان به شب فغان می کرد
کشید شحنه ی عدلش ز پشت کوس دوال ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در ستایش یوسف خان
... ز دیگری چه کنم شکوه بی سبب که بود
فغان من همه از دست خویش چون هاون
دلم چو لاله سیه می شود ز دلگیری ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن
... چو سایه در کمین ز انداز صیاد
کشیده قمری از شوقش فغان را
نهاده بر سر او خانمان را ...
... شکفته خاطرش همچون گل صبح
ز شادی در فغان چون بلبل صبح
سرش خوش همچو جام باده نوشان ...
... به آهنگی که چون برلب کشد صف
فغان برخیزد از هر گوش چون دف
به آن آهی که از دل های بی تاب ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در قحط سال
... به من زندان بود این باغ دلگیر
فغان بلبلان آواز زنجیر
نفس در سینه ام دایم ز تنگی ...
... سپر انداخت پیش او ز سرگین
فغان کز اقتضای دوربینی
پریشانی نرفت از زلف معنی ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در تعریف خر خریدن ساده لوح
... زد سر خر سر ز گریبان من
رفتم ازین غصه برآرم فغان
بانگ خرم گشت بلند از دهان ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
ای بلبل خوش نغمه مکان تو کجاست
آتشکده ی آه و فغان تو کجاست
تا چند درین چمن سراغ تو کنیم ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۷
دارم ز غم تو صد فغان اندر دل
باری چو زمین و آسمان اندر دل ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۸
آسوده نه ایم یک زمان از رفتن
اما نکنیم آه و فغان از رفتن
از سیر و سفر چه غم سبکروحان را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۶
فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی امکان
سرآمد عمر در فریاد بی فریادرس مارا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۴
فغان که هم چو قلم نیست از نگون بختی
به غیر روسیـهی حاصل از سجود مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۱۱
بود ز وضع جهان های های گریه ی من
ز سنگ لاخ فغان ساز می کند سیل آب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۲
فغان که کوهکن ساده دل نمی داند
که راه در دل خوبان به زور نتوان یافت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۱
دلم زگریه مستانه هم صفا نگرفت
فغان که آب شد آیینه و جلا نگرفت