گنجور

 
۲۰۲۱

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

... ستم گذشته ز اندازه ورنه کی با تو

کدام روز دگر اینقدر فغانم بود

زبان خامه من سوخت زین غزل وحشی ...

وحشی بافقی
 
۲۰۲۲

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

... جماعتی که از ایشان بهینه فرزندند

فغان که نغمه سرایان گل نیند آگه

که هست رنگی و بویی بدانچه خرسندند ...

وحشی بافقی
 
۲۰۲۳

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

... از آن ترسم که ناگه روزگاری در میان افتد

فغان کز دست شد کارم ز هجر و کار سازان را

ز ضعف طالعم هر روز کاری در میان افتد ...

وحشی بافقی
 
۲۰۲۴

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

... جفای او همه کس می کشد چرا نکند

فغان ز سنگدل من که خون سد مظلوم

به ظلم ریزد و اندیشه از خدا نکند ...

وحشی بافقی
 
۲۰۲۵

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰

 

... کم آیدم به خاطر همصحبتان جانی

کاتش به جان نگیرد دل در فغان نیاید

تیر دعا چه خوبست گر بر نشان توان زد ...

وحشی بافقی
 
۲۰۲۶

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

... حاشا که ما زیان تو خواهیم و سود خویش

بزم نشاط یار کجا وین فغان زار

وحشی نوای مجلس غم کن سرود خویش

وحشی بافقی
 
۲۰۲۷

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

... وحشی مرا به هیچ گلستان گذر نبود

کز نوگلی فغان هزاری نداشتم

وحشی بافقی
 
۲۰۲۸

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در ستایش شاه طهماسب

 

... بر سر کشته با لباس سیاه

زاغ را شیون و فغان باشد

ای خوش آن ابلق فلک سرعت ...

وحشی بافقی
 
۲۰۲۹

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در ستایش میرمیران

 

... به هر در کز اجل بانگی بر آید

در او طفل عدویت در فغان باد

به چاهی در رود هر جا نهد پای ...

وحشی بافقی
 
۲۰۳۰

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - قصیده

 

... رفته زهرا عصمتی در خلوت آل رسول

کامده آل علی از فرقت او در فغان

مانده چون شبیر و شبر دو بزرگ نامدار ...

وحشی بافقی
 
۲۰۳۱

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - قصیده

 

... شها داد از ناکسان زمانه

فغان از خسیسان آخر زمانی

به صوف و سقرلاتشان پشت گرمی ...

وحشی بافقی
 
۲۰۳۲

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در ستایش علی (ع)

 

... ولی بی تیغ جانان بر نمی آید به آسانی

فغان کز آتش غم استخوانم گشت خاکستر

نماند آنهم که می کردم سگش را برگ مهمانی ...

وحشی بافقی
 
۲۰۳۳

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ شرف‌الدین علی

 

... که در این باغ همان باد خزان است که بود

تا به این مرتبه زین پیش نبود آه و فغان

این چه غوغاست نه آن آه و فغان است که بود

زین غم آباد مگر مولوی اعظم رفت ...

وحشی بافقی
 
۲۰۳۴

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۹ - حکایت

 

... گفت که بستند دو دستش ز کین

از فلکش آه و فغان می گذشت

وز سر دردش به زبان می گذشت ...

وحشی بافقی
 
۲۰۳۶

وحشی بافقی » ناظر و منظور » بیان ظلمت شب دوری و اظهار محنت مهجوری و شرح حال ناظر دور از وصال منظور و صورت احوال او در پایداری

 

... به کنجی ساخت جا از همدمان دور

ز روی درد افغان کرد بنیاد

که فریاد از دل پر درد فریاد ...

... بگو کاین جامه خونینت از چیست

سحرگاهان فغان چندینت از چیست

مگر رحم آمدت بر حال زارم ...

وحشی بافقی
 
۲۰۳۷

وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن آن شهسوار شهب تازیانه و شاهباز فلک آشیانه به جست و جوی آن آهوی سر در بیابان محنت نهاده و آن طایر دور از مقام عزت فتاده

 

... وز آتش پله میزان گهر سنج

کند چندان فغان از جان ناشاد

که آید آه ز افغانش به فریاد

فکنده زنگی شب دلو در چاه ...

وحشی بافقی
 
۲۰۳۸

وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن آن گل نودمیدهٔ چمن رعنایی و سرو تازه رسیدهٔ گلشن زیبایی به مرغزاری که پنجهٔ چنارش شاخ بیداد شکستی و آفتاب بلند پایه در سایه بیدش نشستی

 

... که غیر از سایه همپایی نبیند

کند چندان فغان از جان ناشاد

که آید آه از افغانش به فریاد

نماند در مقام خسته حالی ...

وحشی بافقی
 
۲۰۳۹

وحشی بافقی » ناظر و منظور » نامه جنون ناظر در کشتی و به طوق دیوانگی گردن نهادن

 

... برای حرف نومیدی دهانیست

فغان کاین طوق پامال غمم ساخت

عجب کاری مرا در گردن انداخت

منم زین طوق چون قمری فغان ساز

به یاد قدت ای سرو سرافراز ...

وحشی بافقی
 
۲۰۴۰

وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن ناظر به کوهی که سنگ و شیشهٔ سپهر را شکستی و پلنگش در کمینگاه گردون نشستی

 

... قدم می ماند بر دامان کهسار

فغان کردی ز بار کوه اندوه

فکندی های های گریه در کوه ...

وحشی بافقی
 
 
۱
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۱۰۳
۱۰۴
۱۸۰