گنجور

 
سنایی

از پی لقمه‌ای چه ترش و چه شور

تا کی این گفت و گوی شیرین شور‌؟

بر در این و آن چو سگ چه دوی‌؟

گر نه‌ای سگ چنین به تک چه دوی‌‌؟

بیش خوردن قوی کند گردن

لیک زیرک شوی ز کم خوردن

آفت علم و حکمت است شکم

هرکه را خورد بیش‌، دانش کم

مرد باید که کم‌خورش باشد

تا درونش به پرورش باشد

هر چه پرسی ازو نکو داند

سرّ‌های حقیقت او داند

فرخ آن که‌اختیار او همه سال

عمل صالح است و اکل حلال

هست به نزد من در این ایام

بینوا زیستن ز کسب حرام

چونکه جان را ز عشق قوت بوَد

قوت از حی لایموت بود

ای عزیز این همه ذلیلی چیست‌؟

وی سبک‌روح‌، این ثقیلی چیست‌‌؟

شکم از لوت‌، چارسو چه کنی‌؟

خویش را بندهٔ گلو چه کنی‌؟

لقمه‌ای کم خوری ز کسب حلال

به بود از عبادت ده سال

مرد باید که قوت جان جوید

هر چه گوید همه ز جان گوید

نظر از کام و از گلو بگسل

هر چه آن نیست حق‌‌، ازو بگسل

تا تو در بند آرزو باشی

پر بار خسان دوتو باشی

چون تو از آرزو بتابی روی

آرزو در پی‌ات کند تک و پوی

به حقیقت بدان که ایزد فرد

در ازل روزی‌ات مقدّر کرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]