گنجور

 
سنایی

کس به تدبیر سفله ملک نراند

نامه در نور برق نتوان خواند

رای کم عقل نور برق بُوَد

خاصه جایی که بیم غرق بُوَد

شاه تا زفت و بی‌خرد نبود

جفت او خود وزیر بد نبود

شاه را آید ارچه شیر ژیان

روز نیک از وزیر بد به زیان

در مشورت نیافت کس مقصود

از دو بی‌اصل سست رای و حسود

زانکه در ملک از این دو ناهشیار

کرگس و جغد را برآید کار

تا دو نحس از چنین دو دیوانه

آن غذی یابد این دگر خانه

پیشکار ملوک بی‌تدبیر

جغد باشد میان خلق خفیر

مرد را علم و حلم باید جفت

ورنه عدل از میان خلق نهفت

ملک بر رای شاه مقصورست

رای او گر قویست منصورست

رای شه جز صواب نپذیرد

باز مردار و موش کی گیرد

پس عطا بخشدش گه و بیگاه

زانکه باشد گزین خلق اله

خواجه را کز ملک عطا نبود

دان که در رای بی‌خطا نبود

مملکت را ثبات در خردست

بی‌خرد مرد همچو غول و ددست

بی‌نوا اگر خطا کند تدبیر

تو خطای ورا ببخش و مگیر

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]