گنجور

 
 
 
اثیر اخسیکتی

زان شب که نهاد روی بر بالش ما

هر شب بفلک همی رسد نالش ما

ای یک شبه وصل از پی یکساله فراق

بازآی، اگر تمام شد لایش ما

کمال‌الدین اسماعیل

گر چه خوش نیست حالت ناخوش ما

درد سر ماست این دل سر کش ما

با اتش غم چو شمع دل خوش کردیم

کآبیست ز سر گذشته این آتش ما

شاه نعمت‌الله ولی

از آتش عشق صنم دلکش ما

افتاده مدام آتشی در کش ما

پروانهٔ پرسوخته ما را داند

تو پخته نه ای چه دانی این آتش ما

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه